پدربزرگ منچیز زیادی ازش یادم نمیاد جز اینکه شطرنج بازی

پدربزرگ من...چیز زیادی ازش یادم نمیاد جز اینکه شطرنج بازی کردن رو بهم یاد داد. هر بار که بازیمون تموم میشد و مهره ها رو توی جعبه ش میذاشتیم، یه چیز بهم می گفت، هنوز صدای آرومش تو گوشمه:" میبینی کرول! زندگی مثل شطرنجه، وقتی بازی تموم میشه همه مهره ها، پیاده ها، شاه ها و وزیرها‌ همه به یک جعبه برمیگردن."

📕 دروغگویی روی مبل
✍ 🏻 #اروین_دی_یالوم
دیدگاه ها (۱)

حالم بهتر شد و شروع کردم به فهمیدنِ اینکه بهترین چیز برای من...

...

📝 حقیقت آیینه‌ای بود که از آسمانو از دست خدا به زمین افتاد و...

همیشه برای خدا ،عشق بیشتر از ایمان ارزش دارد ...✍ 🏼 #گابریل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط