سناریو
سناریو
™™™™™™™
وقتی تو دعوا هولت میدن، میخوری به دیوار و از ترس زبونت بند میاد
™™™™™™™™
نامجون: هِی هِی متاسفم... ازم نترس باشه؟؟
™™™™™™™™
جین: برای چی رو اعصابم را میری که اینکارو کنم؟ خوشت میاد جفتمون زجر بدی؟!
™™™™™™™™
یونگی: (چند لحظه بعد متوجه میشه و باعث میشه خودشم شوکه شه)
™™™™™™™™
هوسوک: من.... الان... اونو زدم؟... چطوری؟! (با خودش حرف میزنه) ا.ت!(میاد سمتت)
™™™™™™™™
جیمین: (همین که هولت داد فهمید و خودش گرفتت)
™™™™™™™™
تهیونگ: (میخواد بیاد سمتت)
ا.ت: ن..نیا... نز.. دیک
™™™™™™™™
جونکوک: (متوجه ضرب دستش میشه) اوه من متاسفم. حالت خوبه؟
™™™™™™™™
لایک نمیکنین؟
پیج فیکای آینده
@shuka_fiction
™™™™™™™
وقتی تو دعوا هولت میدن، میخوری به دیوار و از ترس زبونت بند میاد
™™™™™™™™
نامجون: هِی هِی متاسفم... ازم نترس باشه؟؟
™™™™™™™™
جین: برای چی رو اعصابم را میری که اینکارو کنم؟ خوشت میاد جفتمون زجر بدی؟!
™™™™™™™™
یونگی: (چند لحظه بعد متوجه میشه و باعث میشه خودشم شوکه شه)
™™™™™™™™
هوسوک: من.... الان... اونو زدم؟... چطوری؟! (با خودش حرف میزنه) ا.ت!(میاد سمتت)
™™™™™™™™
جیمین: (همین که هولت داد فهمید و خودش گرفتت)
™™™™™™™™
تهیونگ: (میخواد بیاد سمتت)
ا.ت: ن..نیا... نز.. دیک
™™™™™™™™
جونکوک: (متوجه ضرب دستش میشه) اوه من متاسفم. حالت خوبه؟
™™™™™™™™
لایک نمیکنین؟
پیج فیکای آینده
@shuka_fiction
۱۰.۰k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.