شوق از قلم رفته

شوق از قلم رفته
غمگین میزند
شاعر اگر نبودم
هم اختیار قلم داشتم
و هم دل
دیدگاه ها (۲)

یک روز؛یک نفر؛مرا اینجا دوست داشته!که هر بار به اینجا رسیدم....

و تپش‌هایِ بهار را می‌شمارمدر قلبِ پرندگانو لرزش خارها و برگ...

بیقراری دریا ویار موج استبرای در اغوش کشیدن ساحل

پیدا کردن رفیق خوب مثل پیدا کردن طلاستهی باید بریزی تو الک و...

موسیقی

من شاعر یا نویسنده خوبی نیستم... اما اگر قلم و کاغذی بهم بده...

غمگین نبودم غمگینم. کردن مامان 💔💔🥺🥺

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط