عمری ساقی بودم ودلم میخانه ی رفیقان

عمری ساقی بودم ودلم میخانه ی رفیقان"
سقفش ریخت، شدم خراب رفیقان
دیوارش ماند، شدم تکیه گاه رفیقان
حالا دیوارهم ریخت، شدم خاک پای رفیقان
دیدگاه ها (۱)

نابینا به ماه گفت : دوستت دارم . ــ ماه گفت : چه طوری ؟ تو ک...

کسی نمیداند در این بحر عمیق سنگریزه قیمت دارد یا عقیق من همی...

ﺭﻧﺞ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﺎﺩﺧﻮﺑﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﺳﺖ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻡ ﻫﻢ ﺣﮑﻢ ﯾﮏ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ...

پابه پای کودکی هایم بیا/ کفش هایت را به پا کن تا به تا/قاه ق...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط