عشق تو مرا اسیر و حیران کردهست

عشق تو مرا اسیر و حیران کرده‌ست
در کوی خرابات پریشان کرده‌ست

با اینهمه رنج و محنت ای دوست !‌ ببین
اسرار تو در دلم که پنهان کرده‌ست ؟
#خواجه_فریدالدین_گنج_شکر
دیدگاه ها (۵)

ز هجرت می کشم بار جهانکه گویی من جهانی را ستونم #مولانا

اگر حرف ها وزن ندارندبی مهری ها درد ندارندپس چطوری کمرِ آدمه...

تو مشغولی به حُسنِ خود،چه غم داری ز کارِ ما ؟ #اوحدی

بگیر دست من افتاده را که در ره عشقبه پای صدق به سر می‌برم وف...

ای تو که عشق تو مرا گرامی و خوار کرد، چگونه می‌توانم به تو ب...

"تو" که از کوچه ی غمگین دلم میگذری!"تو" که از راز دلم با خبر...

پاییز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط