تا تو بودی در شبم من ماه تابان داشتم

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!

ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من!
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!



از این شعره خوشم میاد
دیدگاه ها (۶)

ﻣﻦ ..ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺁﺫﺭﻡ !..ﻣﻦ ...ﯾﻪ ﮐﻮﻫﻢ .. ﯾﻪ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ..ﻧﻪ ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﺍ...

دَمــَــش گـــَــرمـ ...بـــاراטּ را مــےگـــویـــــَــمــبـ...

نبض زندگی ام با صدای نفسهای تو میزند...قشنگترین صدای زندگی ا...

غم هایی که؛ چشمانت را خیس نمی کنند؛ دلت را به آتش می کشند؛ ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط