شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را
باد برد

آه ای گنجشک های مضطرب
شرمنده ام!
لانه ی بر شاخه های لاغرم را باد برد!

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت,نیم دیگرم را باد برد

از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا
بیتهای روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه،همین معمولی ساده بساز
دیر کردی،نیمه ی عاشقترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد

حامد عسکری
دیدگاه ها (۴)

خدمت مدیرمحترم ویسگونجناب آقای #چکشیخداوند شما را اجر صابرین...

بی تومهتابکجا؟کوچهکجا؟شعرکجا؟بی تواز باقیاین عمرگذشتم...!!

دستات مثل تردی بارونمثل طعم زمستوندستات مثل روح اجابت دعای ب...

.......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط