من در عصری به دنیا امدم
من در عصری به دنیا امدم
که دوست داشتن تو
خیانت بود
به همه ی قدیسه های پاکی...
و من می دانستم دوست نداشتن تو
خیانت بود
به خودم
و قدیسه ها هیچ
وقت من را باور نداشتن ...
من هنوز هم همان دختر بازیگوشی
هستم
که برای تولد پروانه از
پیله بی تابی می کرد
و نمی دانستم پروانه زندانی نیست
و پیله ها را پاره می کردم
تا پروانه از حریر ابریشم
ازاد شود
من پروانه ها را می کشتم
و با خود می گفتم ای بابا این هم که نرسیده!
و بیخیال از قتل پروانه ها
به سراغ شاخه توت های سرخ می رفتم
...
سال ها گذشت
و من از هیاهوی دویدن ها
به زمین افتادم
و امروز من اسیر
اه
پروانه ها هستم
و نمی دانم باید زیر پای
چند پروانه گل بریزم
و به بال چند پروانه بوسه بزنم
تا
پروانه ها من را ببخشند
تا شاید قدیسه ها
بفهمند من دیگر انقدر بزرگ شده ام
که تلخ ترین کابوس
شب های سیاهم
دیدن کرم سفید ی است
که روی پرچم بال پروانه اشک می ریزد
که دوست داشتن تو
خیانت بود
به همه ی قدیسه های پاکی...
و من می دانستم دوست نداشتن تو
خیانت بود
به خودم
و قدیسه ها هیچ
وقت من را باور نداشتن ...
من هنوز هم همان دختر بازیگوشی
هستم
که برای تولد پروانه از
پیله بی تابی می کرد
و نمی دانستم پروانه زندانی نیست
و پیله ها را پاره می کردم
تا پروانه از حریر ابریشم
ازاد شود
من پروانه ها را می کشتم
و با خود می گفتم ای بابا این هم که نرسیده!
و بیخیال از قتل پروانه ها
به سراغ شاخه توت های سرخ می رفتم
...
سال ها گذشت
و من از هیاهوی دویدن ها
به زمین افتادم
و امروز من اسیر
اه
پروانه ها هستم
و نمی دانم باید زیر پای
چند پروانه گل بریزم
و به بال چند پروانه بوسه بزنم
تا
پروانه ها من را ببخشند
تا شاید قدیسه ها
بفهمند من دیگر انقدر بزرگ شده ام
که تلخ ترین کابوس
شب های سیاهم
دیدن کرم سفید ی است
که روی پرچم بال پروانه اشک می ریزد
۳.۲k
۱۴ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.