حضرتحافظ

#حضرت_حافظ
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختيم در اين آرزوي خام و نشد
به لابه گفت شبي مير مجلس تو شوم
شدم به رغبت خويشش کمين غلام و نشد
پيام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندي و دردي کشيم نام و نشد
رواست در بر اگر مي طپد کبوتر دل
که ديد در ره خود تاب و پيچ دام و نشد
بدان هوس که به مستي ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
به کوي عشق منه بي دليل راه قدم
که من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهاني ز غم تمام و نشد
دريغ و درد که در جست و جوي گنج حضور
بسي شدم به گدايي بر کرام و نشد
هزار حيله برانگيخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد ... 🌼💙
دیدگاه ها (۱۰)

#حضرت_حافظزلف آشفته و خوي کرده و خندان لب و مستپيرهن چاک و غ...

جایی نرو ! بچرخ فقط در مدار من ! ای ماه …! ای ستاره ی دنباله...

جستم از جا و در آیینهٔ گیجبر خود افکندم با شوق نگاهآه ، لرزی...

در عشق اگر بی ‌جان شویجان و جهانَت من بَسَم... 🌼💙‌ #مولانا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط