آمدم عرض ادب بر قدم یار کنم
آمــدم عـرض ادب بـر قـدمِ یـار کنم
دل و جان را بـه فدایِ گلِ بی خار کنم
آمدم تاکه شوم بر درِ توحلقه به گوش
دل دهم بر تو و خودرا به تو دلدار کنم
کرده بودند رقیبان همه روزم شب تار
همــهٔ روز رقیبــان چـو شبِ تار کنم
گر تـو خواهی که بیایی ز دلم یاد کنی
گل بپاشم بـه رهت، شهـر خبردار کنم
یا که خواهی تو بیایی به رقیبم برسی
ســرِ راه تـو بگیـرم ز تــو دیـدار کنم
اۍ محمد ازغم عشقِ چه کسی مینالی؟
گــو کـه دل را بدهـم شهرهٔ بازار کنم.
دل و جان را بـه فدایِ گلِ بی خار کنم
آمدم تاکه شوم بر درِ توحلقه به گوش
دل دهم بر تو و خودرا به تو دلدار کنم
کرده بودند رقیبان همه روزم شب تار
همــهٔ روز رقیبــان چـو شبِ تار کنم
گر تـو خواهی که بیایی ز دلم یاد کنی
گل بپاشم بـه رهت، شهـر خبردار کنم
یا که خواهی تو بیایی به رقیبم برسی
ســرِ راه تـو بگیـرم ز تــو دیـدار کنم
اۍ محمد ازغم عشقِ چه کسی مینالی؟
گــو کـه دل را بدهـم شهرهٔ بازار کنم.
- ۴.۳k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط