آن درد ندارم که طبیبان دانند

آن درد ندارم که طبیبان دانند
دردیست محبت که حبیبان دانند

ما را غم روی آشنایی کشتست
این حال نباید که غریبان دانند

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

این منم تنها و حیران، نیمه شب کرده ام همراز خودمهتاب راگویم ...

جای تو خالی ست در هر آن نا کجایی !که منم ... #حمید_مصدق

امشب #اندوه_تـــو بیش از همه #شب شد یارم!وای از این حال پریش...

ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانممگذر ز وفاداری مگذار برین ...

+ این زندگی به درد نمیخوره من و دوستم داریم میشیم پسر.... اخ...

در دل دردیست از تو پنهان که مپرستنگ آمده چندان دلم از جان که...

#بفرست_براش ای که نور همه چشمانِ جهان غیر تو هرگز! چشم من و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط