مروری بر فرمایشات امام حسینع از مدینه تا کربلا
76/مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
پس از کشته شدن (جناده انصاری) فرزند یازده ساله اش (عمر) که به همراه پدر و مادرش به سرزمین کربلا وارد شده بود ، به حضور امام رسید و اجازه نبرد با دشمن خواست. حسین بن علی علیهما السلام درباره وی چنین فرمود :
(( این نوجوان که پدرش در حمله اول کشته شده است ، شاید بدون اطلاع مادرش تصمیم به نبرد گرفته است و مادرش به کشته شدن وی راضی نباشد))
(عمر) چون گفتار امام علیه السلام را شنید ، عرضه داشت : نه ، به خدا مادرم به من دستور داده است جانم را فدای تو و خونم را نثار راهت کنم .
امام چون این پاسخ را شنید ، اجازه داد و عمر حرکت نمود . و در مقابل صفوف دشمن این اشعار حماسی را می خواند: امیر من حسین است و چه نیکو امیری ! سُرور قلب پیامبر بشیر و نذیر ، علی و فاطمه پدر و مادر اوست آیا برای او همانندی می دانید؟
وی پس از درگیری با دشمن کشته شد . دشمن سر او را از پیکرش جدا کرده و به سوی خیمه ها انداخت ، مادرش سربریده نوجوانش را برداشت و پس از آنکه خاک و خونش را پاک نمود ، به سوی یکی از لشکریان دشمن که آن نزدیکی بود ، انداخت و او را به هلاکت رسانید آنگاه به سوی خیمه بازگشت و چوبی به دست گرفت و در حالی که این دو بیت را می خواند ، به سوی دشمن حمله نمود : من در میان زنها زنی هستم ضعیف ، زنی پیر و فرتوت و لاغر ، بر شما ضربه محکمی وارد خواهم ساخت در دفاع و حمایت از فرزندان فاطمه عزیز.
او پس از آنکه دو نفر را مضروب ساخت به دستور امام به سوی خیمه ها بازگشت.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#عاشورا#زیارت_عاشورا#
پس از کشته شدن (جناده انصاری) فرزند یازده ساله اش (عمر) که به همراه پدر و مادرش به سرزمین کربلا وارد شده بود ، به حضور امام رسید و اجازه نبرد با دشمن خواست. حسین بن علی علیهما السلام درباره وی چنین فرمود :
(( این نوجوان که پدرش در حمله اول کشته شده است ، شاید بدون اطلاع مادرش تصمیم به نبرد گرفته است و مادرش به کشته شدن وی راضی نباشد))
(عمر) چون گفتار امام علیه السلام را شنید ، عرضه داشت : نه ، به خدا مادرم به من دستور داده است جانم را فدای تو و خونم را نثار راهت کنم .
امام چون این پاسخ را شنید ، اجازه داد و عمر حرکت نمود . و در مقابل صفوف دشمن این اشعار حماسی را می خواند: امیر من حسین است و چه نیکو امیری ! سُرور قلب پیامبر بشیر و نذیر ، علی و فاطمه پدر و مادر اوست آیا برای او همانندی می دانید؟
وی پس از درگیری با دشمن کشته شد . دشمن سر او را از پیکرش جدا کرده و به سوی خیمه ها انداخت ، مادرش سربریده نوجوانش را برداشت و پس از آنکه خاک و خونش را پاک نمود ، به سوی یکی از لشکریان دشمن که آن نزدیکی بود ، انداخت و او را به هلاکت رسانید آنگاه به سوی خیمه بازگشت و چوبی به دست گرفت و در حالی که این دو بیت را می خواند ، به سوی دشمن حمله نمود : من در میان زنها زنی هستم ضعیف ، زنی پیر و فرتوت و لاغر ، بر شما ضربه محکمی وارد خواهم ساخت در دفاع و حمایت از فرزندان فاطمه عزیز.
او پس از آنکه دو نفر را مضروب ساخت به دستور امام به سوی خیمه ها بازگشت.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#عاشورا#زیارت_عاشورا#
- ۲.۷k
- ۰۶ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط