از تمام مردمان بیزار شد

…… از تمامِ مردمان بیزار شد
قلبِ پاڪےڪہ فقط آزار شد

بسڪہ باریداز جفای مردمان
… برسرِ خود ناگهان آوار شد

زخم ها دیدوشڪست وبیصدا
از گذشت و سادگےغمخوارشد
از گذشت
دیدگاه ها (۱)

یک عمر قفس بست مسیر نفسم راحالا که دری هست مرا بال و پری نیس...

ما خاطره ها را می سازیم….و خاطره ها ما را ویران می کنند..

با خیالت ، " بیخیال هر خیالی میشوم "در خیالات خودم حالی به ح...

عشق برای زن نه هوس است نه نادانیمعنایش ماندن تا پای جان استب...

خاطرات **پارت ۱: انعکاس در غبار**هوای زمین سنگین بود، برخلاف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط