مشکی طلایی

#مشکی_طلایی
#پارت۱۱
#رهام
چشامو باز کردم دیدم تو یه اتاقی هستم اکسیژن هم بهم وصله و چندتا دستگاه دیگه امیر هم بالا سَرمه و از نگرانی داره میمیره با بی حالی گفتم
ــ امیر
+رهام بهوش اومدی😍
ــ من کجام
+کما
ــ کما چکار میکنم فاطمه کجاست
+هفته پیش تو فاطمه تصادف کردین
ــ اره یادمه فاطمه فاطمه زندست😨😭
+اره
ــ کجاست میخوام ببینمش
+هنوز بهوش نیومد
ــ چی😭
+من بهت قول میدم زود بهوش میاد نباید هم ناراحت بشی
ــ امـیــر
+جانم
ــ تـشنمـہ
+الهـی من فداتــ بشـم اـلانـ مـیرم واســت میارم
#امیر
رفتم واسه رهام اب بیارم که دکتر فاطمه رو دیدم رفتم سمتش
ــ سلام
+سلام اقای مقاره
ــ ببخشید حال مریضمون چطوره؟؟
+فعلا نمیتونم چیزی بگم
ــ ممکنه بهوش نیاد؟؟‌
+شاید ولی تا جایی که میتونیم سعی میکنم که حالش خوب بشه
ــ ممنون
+وظیفست
از دکتر فاصله گرفتم
وای اگه بهوش نیاد چی😭
عهه اینقد بد بین نباش پسر انشالله هرچه زودتر بهوش بیاد
تا به خودم اومدم دیدم که پارچ اب سر پر شده و اب زمین پر کرد زود شیر اب بستم و نضافتچی صدا کردم که این گندی که زدم چمع کنه😐
و رفتم پیش رهام
ــ رهام اب اوردم
+ممنون
امیر دکتر فاطمه چیزی نگفت😟
ــ ها چیزه نــه نگفت
+باشه😔
اخ اخ ام امی امیر زود دکتر صد صدا بزن اخ
ــ چیشدع😱
دکــــــــــتر ، پرستار، دکـــــــتر
پرستار:چیشده😒
ــ حالش بد شد
رهــام رهــام چشاتو باز کن رهــــــــــــــــــام😭



مسخرم نکنید😬