دوست داشتن را آن رفیق مجازے بمن
دوست داشتن را آن رفیق مجازے بمن
آموخت او ڪه نه با رنگ صدایم
آشناست نه برق نگاهم و
نه گرمی دستانم.....
بے هیچ چشمداشتے احوالم را میپرسد
و بــه انتظار ســلام دوبــاره ام
مینشیند تا خلوت ایــن دل
زنگار گرفته را با ڪلمات
پر محبتش بشڪند
اوهمان است ڪه صدایش بادل خاموشم
هم آهنگ است دوستش دارم به اندازه
ذره ذره تنهایم و نهایت احساس
خشڪیده ام و او همان است
ڪه به دل ساده ام فهماند
و دوست داشتن چقدر
زیباست!!!!
آموخت او ڪه نه با رنگ صدایم
آشناست نه برق نگاهم و
نه گرمی دستانم.....
بے هیچ چشمداشتے احوالم را میپرسد
و بــه انتظار ســلام دوبــاره ام
مینشیند تا خلوت ایــن دل
زنگار گرفته را با ڪلمات
پر محبتش بشڪند
اوهمان است ڪه صدایش بادل خاموشم
هم آهنگ است دوستش دارم به اندازه
ذره ذره تنهایم و نهایت احساس
خشڪیده ام و او همان است
ڪه به دل ساده ام فهماند
و دوست داشتن چقدر
زیباست!!!!
۱.۶k
۲۸ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.