ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را

ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
دیدگاه ها (۱)

نه صدای " تو " می آید . . . نه صدای " قلبم "ما چه " عاشق...

ﺩﻟــــﻢ ...ﺑﺮﺍﮮ یک ﻧﻔﺮ تنگ است ...،ﻧــــــــــــہ ﻣـﮯ دﺍﻧﻢ چ...

دلتنگ که می شومبه خیالت تکیه می دهمبرایت شعر می گویمو می دان...

❤️‍🩹👋ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی...

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته...

The truth of my life....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط