part2
#part2
ات:چون یه نسبت فامیلی داریم خب.. اوم.. چطور بگم..
کاچان:ما نسبت خانوادگی داریم؟
ات:خاک تو سرت نگو تا الان نمیدونستی
کاچان:تو تا هفت سالگی کنارم بودی من چبدونم!!!!
ات:مادر بزرگت دوتا شوهر داشت. از اون یکی شوهرش یه پسر داشت. که کاملا شبیه خودش بود. دخترش که مادر توعه هم کاملا شبیه مادرش بود. من شبیه بابامم و توهم شبیه ننت. پس در نتیجه قیافمون یکمی شبیه همه ولی من موهام صافه👍😔
کاچان:*درحال حضم انچه شنیده* وایستا وایستا مامان بزرگ دوتا شوهر داشت؟
ات:بله و من بعد مرگ مامان و بابام مجبور شدم پیش بابا بزرگ یا همون شوهر دوم مامان بزرگت زندگی کنم. تو شیکستو قبول شدم و الان با بدبختی بسیار تونستم برگردم خونه خودمون
دکو:خونه خودتون؟! باز همسایه هستیم؟
ات:اینطور بنظر میاد.
اوراراکا/ایدا/کریشیما: *نگاه های عجیب*
*زنگ میخوره*
ات:خب دیگه پاشین بریم از قیافه میتونم تشخیص بدم معلمتون چه اخلاقی داره..
*تو کلاس*
آیزاوا:خب امروز تمرین دارین.. دو نفر دو نفر باهم میجنگین.. حریفاتون رو تابلو هست..
ات:همم؟ انگاری باید باهم بجنگیم کاتسو
کاچان: ....
دکو:ات میای اینجا!! کوسه ات چه ویژگی هایی داره؟؟!!! نقطه ضعفی داره!!؟؟؟؟ چه شکلیهههه؟؟؟!!!! *با ذوق*
ات:کوسه من!!؟ خب.. قبل تمرین لو نمیدم *چشمک* سعی کن موقع مبارزه بفهمی
کاچان:چی زر زر میکنین هاع؟
دکو:هیچی کاچان اروم باش!!
بیاین لباسامونو بپوشیم!
رفتم به سمت رختکن دخترا.
+همم؟
اوراراکا:ف.ت (فامیلی ات) سان اسم قهرمانیتون چیه؟
+ایشینوکومو!
اوراراکا:قشنگه *لبخند* گامباره!
ات:هوم *لبخند*
آیزاوا:گروه اول:کاتسوکی باکوگو و ات ف.ت.. شروع کنید..
ات:*شناور کردن سنگ ها*
کاچان:*جرقه*
فکر نکنین کلشو مینویسم. بسوزید
*منتظر فحش و دعوا با لبخند*
ات:چون یه نسبت فامیلی داریم خب.. اوم.. چطور بگم..
کاچان:ما نسبت خانوادگی داریم؟
ات:خاک تو سرت نگو تا الان نمیدونستی
کاچان:تو تا هفت سالگی کنارم بودی من چبدونم!!!!
ات:مادر بزرگت دوتا شوهر داشت. از اون یکی شوهرش یه پسر داشت. که کاملا شبیه خودش بود. دخترش که مادر توعه هم کاملا شبیه مادرش بود. من شبیه بابامم و توهم شبیه ننت. پس در نتیجه قیافمون یکمی شبیه همه ولی من موهام صافه👍😔
کاچان:*درحال حضم انچه شنیده* وایستا وایستا مامان بزرگ دوتا شوهر داشت؟
ات:بله و من بعد مرگ مامان و بابام مجبور شدم پیش بابا بزرگ یا همون شوهر دوم مامان بزرگت زندگی کنم. تو شیکستو قبول شدم و الان با بدبختی بسیار تونستم برگردم خونه خودمون
دکو:خونه خودتون؟! باز همسایه هستیم؟
ات:اینطور بنظر میاد.
اوراراکا/ایدا/کریشیما: *نگاه های عجیب*
*زنگ میخوره*
ات:خب دیگه پاشین بریم از قیافه میتونم تشخیص بدم معلمتون چه اخلاقی داره..
*تو کلاس*
آیزاوا:خب امروز تمرین دارین.. دو نفر دو نفر باهم میجنگین.. حریفاتون رو تابلو هست..
ات:همم؟ انگاری باید باهم بجنگیم کاتسو
کاچان: ....
دکو:ات میای اینجا!! کوسه ات چه ویژگی هایی داره؟؟!!! نقطه ضعفی داره!!؟؟؟؟ چه شکلیهههه؟؟؟!!!! *با ذوق*
ات:کوسه من!!؟ خب.. قبل تمرین لو نمیدم *چشمک* سعی کن موقع مبارزه بفهمی
کاچان:چی زر زر میکنین هاع؟
دکو:هیچی کاچان اروم باش!!
بیاین لباسامونو بپوشیم!
رفتم به سمت رختکن دخترا.
+همم؟
اوراراکا:ف.ت (فامیلی ات) سان اسم قهرمانیتون چیه؟
+ایشینوکومو!
اوراراکا:قشنگه *لبخند* گامباره!
ات:هوم *لبخند*
آیزاوا:گروه اول:کاتسوکی باکوگو و ات ف.ت.. شروع کنید..
ات:*شناور کردن سنگ ها*
کاچان:*جرقه*
فکر نکنین کلشو مینویسم. بسوزید
*منتظر فحش و دعوا با لبخند*
۴.۳k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.