در من زنی است که جای من حرف میزند...راه میرود ، با فکر تو
در من زنی است که جای من حرف میزند...راه میرود ، با فکر تو زندگی میکند
زنی که عکس هایت را میبوسد و بدون در نظر گرفتن من عطر لباست را عمیق بو میکشد ...
زنی که وجودم را از تو پر کرده و خود از وجودم خالی نمیشود...
زنی که برخلاف من تورا میپرستد ...صبح ها برای جای خالیت شعرِ غریبانه میخواند و ظهر ها دست خیالیت را میگیرد و روی صندلی مینشاند تا با چشم هایش تو را بسراید ...و شب ها تصویرت را در آغوش میکشد تا خوابش ببرد ...
در من زنی است که دیوانه وار ، دیوانه ام کرده ، کاش دستش را میگرفتی و با خود میبردی اش
من با او نمیسازم ... اخر مرا چه به عاشقے ؟ میدانی چیست ؟ادم که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود !
#زهرا_مصلح
زنی که عکس هایت را میبوسد و بدون در نظر گرفتن من عطر لباست را عمیق بو میکشد ...
زنی که وجودم را از تو پر کرده و خود از وجودم خالی نمیشود...
زنی که برخلاف من تورا میپرستد ...صبح ها برای جای خالیت شعرِ غریبانه میخواند و ظهر ها دست خیالیت را میگیرد و روی صندلی مینشاند تا با چشم هایش تو را بسراید ...و شب ها تصویرت را در آغوش میکشد تا خوابش ببرد ...
در من زنی است که دیوانه وار ، دیوانه ام کرده ، کاش دستش را میگرفتی و با خود میبردی اش
من با او نمیسازم ... اخر مرا چه به عاشقے ؟ میدانی چیست ؟ادم که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود !
#زهرا_مصلح
۸۵۷
۱۰ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.