ببین میدونی من اگه با شیطونیام دلتو میبرم
ببین میدونی من اگه با شیطونیام دلتو میبرم
یه روزی با غرغرام سرتُ میبرم؟
منی که امروز کیف میکنی با لج بازیام، یه روزی ممکنه دلتو بزنم؟
مطمئنی همین لوس بازیام که الان قلبتُ به تاپ تاپ میندازه یه روزی نمیشه دلیلِ کلافگیات؟
بلدی تا همیشه همینقدر که الان میخوای بودنمو، واسه حفظ کردنم بجنگی؟
نکنه میونِ راه، وقتی دلِ زخمی و پر از شکستگیمو دو دستی تقدیمت کردم، یهو ول کنی دستامو، یهو رها کنی دوست داشتنمو
میدونی که زمین میخورم؟
میدونی دیگه نمیشکنم، خورد و خاکشیر و له میشم؟
میتونی قول بدی هیچوقت با لبایی که منو میبوسی، حرفایی نزنی که روحمو بخراشی؟
میتونی یا توام فقط تا وقتی به دست نیاوردی مشتاقی؟
میتونی یا توام فقط از دور قشنگی؟
تو که میدونی چقد این دل ناخوشه، پس اگه درمان نیستی
نیا که درد بشی خودت رو دردام....
اگه چاره نیستی، تنها بذار منو با تنهاییام و بیچاره ترم نکن ازاینی که هستم...
اگه آغوشت مسکنه، نیا، نگیرم تو بغلت، معتادم نکن به هوات، نیا که بعد بخوای بری
نیا که بعد در به درِ آغوشِ این و اون بشم دوباره و درمونده از آروم نشدن تو هیچکدومشون....
اگه زخمی، اگه نمیای که بمونی، که بسازی خشت به خشتِ این منِ متلاشی رو
نیــا، نیـــا که بخوای بری
نه که نخوامت، نه که نلرزه ته دلم از یه"عزیزم" گفتنِ ساده ات
نه که دستام ذوقِ گرفتنِ دستاتو نداشته باشه، نــــه....
فقط دیگه نایی، توانی، جــونی ندارم واسه جنگیدن...
اگه معماری، بیا و این ویرونه رو آبادش کن وگرنه دور بمون از دنیامُ و این منِ متروکُ، رها کن به حالِ خودم....
#فاطمه_صابری_نیا #چشم_بد_دور_که_هم_جانی_و_هم_جانانی
یه روزی با غرغرام سرتُ میبرم؟
منی که امروز کیف میکنی با لج بازیام، یه روزی ممکنه دلتو بزنم؟
مطمئنی همین لوس بازیام که الان قلبتُ به تاپ تاپ میندازه یه روزی نمیشه دلیلِ کلافگیات؟
بلدی تا همیشه همینقدر که الان میخوای بودنمو، واسه حفظ کردنم بجنگی؟
نکنه میونِ راه، وقتی دلِ زخمی و پر از شکستگیمو دو دستی تقدیمت کردم، یهو ول کنی دستامو، یهو رها کنی دوست داشتنمو
میدونی که زمین میخورم؟
میدونی دیگه نمیشکنم، خورد و خاکشیر و له میشم؟
میتونی قول بدی هیچوقت با لبایی که منو میبوسی، حرفایی نزنی که روحمو بخراشی؟
میتونی یا توام فقط تا وقتی به دست نیاوردی مشتاقی؟
میتونی یا توام فقط از دور قشنگی؟
تو که میدونی چقد این دل ناخوشه، پس اگه درمان نیستی
نیا که درد بشی خودت رو دردام....
اگه چاره نیستی، تنها بذار منو با تنهاییام و بیچاره ترم نکن ازاینی که هستم...
اگه آغوشت مسکنه، نیا، نگیرم تو بغلت، معتادم نکن به هوات، نیا که بعد بخوای بری
نیا که بعد در به درِ آغوشِ این و اون بشم دوباره و درمونده از آروم نشدن تو هیچکدومشون....
اگه زخمی، اگه نمیای که بمونی، که بسازی خشت به خشتِ این منِ متلاشی رو
نیــا، نیـــا که بخوای بری
نه که نخوامت، نه که نلرزه ته دلم از یه"عزیزم" گفتنِ ساده ات
نه که دستام ذوقِ گرفتنِ دستاتو نداشته باشه، نــــه....
فقط دیگه نایی، توانی، جــونی ندارم واسه جنگیدن...
اگه معماری، بیا و این ویرونه رو آبادش کن وگرنه دور بمون از دنیامُ و این منِ متروکُ، رها کن به حالِ خودم....
#فاطمه_صابری_نیا #چشم_بد_دور_که_هم_جانی_و_هم_جانانی
۷.۵k
۲۵ خرداد ۱۳۹۹