با من سخن بگو

با من سخن بگو
در انزوای خاموشِ لحظه ها
هرصبح....هر شب
و
چه‌ وابستگی ی غمگینی
در جانِ ماست
که در کنارِ هم نیستیم
اما
همچنان عاشق مانده ایم
می بینی
با آنکه
دنیایمان خاموش است
در ویرانگی ی نبودنهایمان
اما باز هم از عشق
از آفتاب
از مهرِ بجای مانده در دلهایمان
شعری می نویسیم
و شاید....روزی
شاید.....دوباره.....
دیدگاه ها (۱)

دیگر دیر استبیا از هم بگذریمما فراموش شده تریننسلِ روی زمین ...

❣ 00:00:heavy_heart_exclamation_mark_ornament:آنقدر ازعشـق م...

باز هوای بارانیو بی تو زیرِ باراناگر آمدی بی چتر بیابی فصل.....

نفس چشمـــاڹ خمارت چه ڪشیــدڹ دارد سایه سـاراڹ دو زلفتچه لمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط