آغوشت
آغوشت
بـہ من حس پرواز مے دهد.
با تو میتوان تمام شهر را،
و حتے جهان را پیمود.
من با تو فعلِ پروازم...!
و اوج گرفتن
سادهترین ڪار ممڪن میشود.
میتوان در هوایت پرسـہ زد.
بـہ دست نیافتنے ترین مڪان ها سر زد،
و شهر را چون "خالے سیاـہ رنگ" تصور ڪرد.
نڪند دستانم را رها ڪنے ! من، پرواز نمے دانم ...!
بـہ من حس پرواز مے دهد.
با تو میتوان تمام شهر را،
و حتے جهان را پیمود.
من با تو فعلِ پروازم...!
و اوج گرفتن
سادهترین ڪار ممڪن میشود.
میتوان در هوایت پرسـہ زد.
بـہ دست نیافتنے ترین مڪان ها سر زد،
و شهر را چون "خالے سیاـہ رنگ" تصور ڪرد.
نڪند دستانم را رها ڪنے ! من، پرواز نمے دانم ...!
- ۱۹۴
- ۱۰ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط