پسرم بابایی

پسرم: بابایی؟
اقامون: بنال توله
پسرم: إإإ بابایی پس بالاخره مامانی توله اس یا من؟!
اقامون با خنده: خب تو توله ی کوچولویی مامانی یکم بزرگتره
پسرم: پس بابایی توهم توله ی بزرگی؟ اقامون درحالی ک از خنده قرمز شده با اخم مصنوعی: برو تو اتاقت تا لهت نکردم توله کوچولو
پسرم با نیم وجب قدش: خب باشه اما بعدا باید در این مورد اخفلاتمونو حل کنیم
اقامون با خنده: بچه اون ک تو میگی اختلافه..مجبوری گنده گنده حرف بزنی اخه؟
پسرم: خب بابایی خواستم مث تو توله ی بزرگ باشم ^___^
اقامون درحالی ک دنبال پسر نیم وجبیمونه: مگه دستم بهت نرسه کره خر
پسرم درحالی ک میدوه پشت سر من: ماماانییی کره خر بزرگه میخواد منو بزنه :|
دیدگاه ها (۶)

ّچّقّـّدّّرّ ّخّـّوّبّّـهّ ّّیّکـّیّ ّبّاشّـّہّ ّیکّـّیّّ ّب...

هرگز نخواب کوروشدارا جهان ندارد سارا زبان نداردبابا ستاره ای...

عشق واقعی وقتیه که دختر به سادگی چشماشومیبندهو اجازه بوسیدن ...

آدما فهمیدن تو چشامون دیدن واسه هم می لرزیم به هم عشق می ورز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط