بی تو هر لحظه گرفتار جهنم هستم
بی تو هر لحظه گرفتار جهنم هستم
در تبت حافظ صدها غزل از غم هستم
دامن از من نکش و ناز نکن باور کن
من درونت سبب لرزش مبهم هستم
چادرت دست خودت نیست اگر افتاده
بی گمان من به تن پنجره محرم هستم
من که از چشم تو آغاز شدم... من که هنوز
دور از آغوش تو مرداب مجسم هستم
یا بپیچان به تنم دسته ی موهایت را
یا به قتلم برسان خسته از این دم هستم
تو اگر دختر حوایی و سیب است تنت
من یقینن پسر حضرت آدم هستم....
در تبت حافظ صدها غزل از غم هستم
دامن از من نکش و ناز نکن باور کن
من درونت سبب لرزش مبهم هستم
چادرت دست خودت نیست اگر افتاده
بی گمان من به تن پنجره محرم هستم
من که از چشم تو آغاز شدم... من که هنوز
دور از آغوش تو مرداب مجسم هستم
یا بپیچان به تنم دسته ی موهایت را
یا به قتلم برسان خسته از این دم هستم
تو اگر دختر حوایی و سیب است تنت
من یقینن پسر حضرت آدم هستم....
۳۸۵
۱۲ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.