نوشت دوستم ندارد
نِوِشت دوستم ندارد
نوشت خدا نگهدار
نوشت عشقم را ببر از یاد
نوشت عطری دیگر از خود نمیپاشد بر باد
او می نوشت
با آن دست های زیبا
و می خواند،با آن چشم های گیرا،
و لبهایش می لرزید با هر کلام!
او می نوشت و من رنگ می باختم
چون تابستان!
زرد،نارنجی و سرخ!
می نوشت و پاییز می شدم!
می نوشت و من
از همیشه عاشق تر می شدم!
عاشقِ او،حرف ها و زیبایی اش
که مانند پاییز
هر سال از بینِ گل های چارقَدَش
به جهان سلام میکند!
#حامد_نیازی
نوشت خدا نگهدار
نوشت عشقم را ببر از یاد
نوشت عطری دیگر از خود نمیپاشد بر باد
او می نوشت
با آن دست های زیبا
و می خواند،با آن چشم های گیرا،
و لبهایش می لرزید با هر کلام!
او می نوشت و من رنگ می باختم
چون تابستان!
زرد،نارنجی و سرخ!
می نوشت و پاییز می شدم!
می نوشت و من
از همیشه عاشق تر می شدم!
عاشقِ او،حرف ها و زیبایی اش
که مانند پاییز
هر سال از بینِ گل های چارقَدَش
به جهان سلام میکند!
#حامد_نیازی
- ۸۶۹
- ۰۹ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط