عشق سخت(part 13)

عشق سخت(part 13)

*ا/ت ویو
واقعا احساس خوبی داشتم از اینکه بغلم بود
کم کم شروع کردم با موهاش بازی کردن که
یهو سرشو اورد بالا بوسم کرد و سریع سرشو گذاشت روی سینم
بعد چند دقیقه
احساس کردم خوابش برده و دیدم بعله جناب به یه خواب عمیق رفته
*جونگکوک ویو
بغلش واقعا بهم ارامش میداد نمیدونم چرا ولی
این اولین باره که بغل کسی احساس ارامش دارم نمیخوام این حس زود تموم شه
نتونستم تحمل کنم واقعا میخواستم طعم لبش روی لبام و زبونم باشه
برای همین سریع یه مک از لبش گرفتم و سرمو دوباره گذاشتم روی سینش
و بعد چند دقیقه
سیاهی مطلق...
*ا/ت ویو
منم کم کم خسته شدمو خوابیدم..

*شب
بلاخره بیدار شدمو دیدم ساعت ۹ شبه
وا مگه من چقدر خوابیدم
نگاه پایین کردم
دیدم کوک مثله یه بانی توی بغلم جمع شده
خداااا این بچه یه خرگوشه خرگوششش چطوری موقع س.کـ.س انقدر ددی بود الان انقدر کوچولووو
_کوک(اروم)
+........
_کوک(اروم)
+بذار بخوابم
_پاشو ۹ شبه
+یه ذره دیگه وایسا توروخدا
_باشه
پنج دقیقه صبر کردم که خودش پاشد
+هوفف اولین بار بود انقدر عمیق خوابیدم
_منم
+چی میشه هرروز با صدای تو بلند شم ها؟
_جونگکوک الان وقتش نیست
+پس کی وقتش میشه
+هنوز نفهمیدی دوست دارم
_چرا ولی...
+ولی چی نمیبینی خودتم داری میگی اولین باره اینجوری میخوابی با این حس
+من توی بغل تو برای اولین بار احساس ارامش کردم
+میخوام همیشه و همیشه این احساسو داشته باشم
_جونگکوک اره گفتم ولی میشه بیشتر بهم زمان بدی
+تا کی منتظر بمونم
_تا فردا شب
+فردا شب بهم باید بگی باشه
_قول
ادامه دارد...
خیلی پارت گذاشتم