در نگاهت آتش سوزان و زیبایی به پاست
در نگاهت آتش سوزان و زیبایی به پاست
سوختی جان مرا،در دل چه غوغایی به پاست
بیقرار و بی نشانم،در هوای چشم تو
میسپارم دل به باران،روح شیدایی به پاست
دست در دست دلم،سر میسپارم کوی تو
چون نگاهم میکنی،در دل چه دنیایی به پاست
روح باران میشوی بر واژه های خسته دل
شعرهای سبز باران را،چه رویایی به پاست
چشم در چشم زمان،اینجا تماشا میکنم
در کنار چشمهایت،شور دریایی به پاست
اینچنین آشفتگی،بر جان و دل هم دیدنیست
آخر اینجا هر زمان،چشم فریبایی به پاست
سوختی جان مرا،در دل چه غوغایی به پاست
بیقرار و بی نشانم،در هوای چشم تو
میسپارم دل به باران،روح شیدایی به پاست
دست در دست دلم،سر میسپارم کوی تو
چون نگاهم میکنی،در دل چه دنیایی به پاست
روح باران میشوی بر واژه های خسته دل
شعرهای سبز باران را،چه رویایی به پاست
چشم در چشم زمان،اینجا تماشا میکنم
در کنار چشمهایت،شور دریایی به پاست
اینچنین آشفتگی،بر جان و دل هم دیدنیست
آخر اینجا هر زمان،چشم فریبایی به پاست
۴.۹k
۲۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.