شعر یوسف رحیم برای حضرت زینبس

شعر یوسف رحیمے برای حضرت زینب(س) :

هر چند پاے بےرمق او توان نداشت
هر چند بین قافلہ جانش امان نداشت

بار امانتے کہ بہ منزل رسانده است
چیزے کم از رسالت پیغمبران نداشت

جز گیسوان غرق بہ خون روے نیزه ها
در آتش بلا بہ سرش سایہ بان نداشت...

آیا بہ جز حوالے گودال، ساربان
راهے براے رفتن این کاروان نداشت؟

یک شهر چشم خیره بہ ... بگذار بگذریم
شهرے کہ از مروّت و غیرت نشان نداشت

آرے هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت

دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایے براے بوسہ ے‌ آن خیزران نداشت!

#محرم
دیدگاه ها (۷)

آن کس کہ بدم گفت ، بدے سیرت اوستوان کس کہ مرا گفت نکو ، خود ...

من از تو دل نمی کندم، تو با من همسفر بودیکنارت زندگی کردم، ت...

در پندهاے پیامبر(ص) آمده است کہ فرمود: ای علے!‌‌ بپرهیز از د...

امام علے (علیہ السلام): «... نماز، نورانیت صورت است...» [شعی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط