این دشت سینهسوخته سجادهی من است

.
این دشت سینه‌سوخته سجّاده‌ی من است
آن کوه، صبرِ از رمق افتاده‌ی من است

ابری که داشت مِهر زمین، گریه کرد و رفت
خورشید گفت: عاقبت او باده‌ی من است

با منطق از سکوت خودم حرف می‌زنم!
پیچیده نیست... بحث دلِ ساده‌ی من است

دلدادگی دلیل نرفتن نمی‌شود
او نیز گفته بود که دلداده‌ی من است

دادم تمام دلخوشی‌ام را به او، چه سود؟
این تازه بهره‌ی عقب‌افتاده‌ی من است...

#احمد_شیروانی
دیدگاه ها (۷)

آنقَدَر دیر آمدی، تا عاقبت پاییز شد...کاسه‌ی صبرم از این دیر...

#گیلان_من #رشت زیبای من

.اصلاً بنا نبود بیایم به جنگ توجانم فدای غرّشِ توپ و تفنگ تو...

.عجیب حسّ قشنگی‌ست بودن با توتمام خواسته‌ام از تمام دنیا، تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط