رز قرمز p20
رفتیم تا رسیدم نگاه های سنگینی روی خودم احساس میکردم انگار همه حسودیشون میشد که یهو گفتن صدای من دستگاهه
ات: اگه الان بخونم زنده چی
شوگا :اینطوری دیگه چیزی نمی تونن بگن
ات: پس بهشون بگو
شروع کردم به خوندن و رفتم روی نت بالا و همه دهنشون باز موند و جایزه اول به ما رسید از جشنواره اومدم بیرون که خالم زنگ زد و گفت که پدرو مادرم که ۳ روز پیش رفته بودن مسافرت تصادف کردن و توی کمان و دکتر گفته تا ۳ ماه دیگه بهوش نمیان
ات: چچی ؟
و چشمام سیاه شد .
ویو یونگی.
ات داشت با تلفن حرف میزد که قش کرد بردیمش بیمارستان و تهیونگ هم بعد از تلفن هالش بد منتظر بودیم تا چشماش رو باز کنه
ات: یونگی
شوگا : جانم تتلفن چی گفت
ات: مامانم اینا توی کمان (با گریه )
نشستم کنارش سرشو توی بغلم گرفتم و شروع کرد به گریه کردن
ات: تهیونگ کوجاس
شوگا: اتاق بغلی براش سرم زدن میخوای بریم پیشش
ات: اره
براید استایل بغلش کردم و جیمین و جین که تو اتاق بودن رفتیم سمت اتاق تهیونگ
ات:ته
رفت خوابید پیش تهیونگ
ته: اروم باش ات مامیدونیم که اونا قوین آروم باش کوچولو
چند مین بعد
اتو تهیونگ رو بردیم بیمارستان که مامانو باباشون بودن
ات: اگه الان بخونم زنده چی
شوگا :اینطوری دیگه چیزی نمی تونن بگن
ات: پس بهشون بگو
شروع کردم به خوندن و رفتم روی نت بالا و همه دهنشون باز موند و جایزه اول به ما رسید از جشنواره اومدم بیرون که خالم زنگ زد و گفت که پدرو مادرم که ۳ روز پیش رفته بودن مسافرت تصادف کردن و توی کمان و دکتر گفته تا ۳ ماه دیگه بهوش نمیان
ات: چچی ؟
و چشمام سیاه شد .
ویو یونگی.
ات داشت با تلفن حرف میزد که قش کرد بردیمش بیمارستان و تهیونگ هم بعد از تلفن هالش بد منتظر بودیم تا چشماش رو باز کنه
ات: یونگی
شوگا : جانم تتلفن چی گفت
ات: مامانم اینا توی کمان (با گریه )
نشستم کنارش سرشو توی بغلم گرفتم و شروع کرد به گریه کردن
ات: تهیونگ کوجاس
شوگا: اتاق بغلی براش سرم زدن میخوای بریم پیشش
ات: اره
براید استایل بغلش کردم و جیمین و جین که تو اتاق بودن رفتیم سمت اتاق تهیونگ
ات:ته
رفت خوابید پیش تهیونگ
ته: اروم باش ات مامیدونیم که اونا قوین آروم باش کوچولو
چند مین بعد
اتو تهیونگ رو بردیم بیمارستان که مامانو باباشون بودن
۲.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.