یه مادربزرگی داشتم خدا رحمتش کنه امروز پنج شنبه هس و ع

یه مادربزرگی داشتم ...خدا رحمتش کنه امروز پنج شنبه هس و عجیب دلم هواشو کرد ... ازون شیرزنای گرم و سرد چشیده ی روزگار ... یه ساعت نشستن پای حرفاش می ارزید به هزارتا ازین کلاسای اخلاق و یوگا و مدیتیشن و این سوسول بازیا !!

همیشه گفت : مادرجون حواست باشه که منع و مزمت کردن تو آستینه. .. !!
پرسیدم یعنی چی ؟؟!!

گفت یعنی اونایی که خیلی از خودشون مطمئن هستن و فک میکنن خیلی کاردرستن و همیشه دیگران رو زیر ذره بین میزارن ، یه وقتایی که سرحساب میشی ، میبینی از همه بیشتر ایراد دارن!!!!
.. حواسمون باشه که حرف و عملمون با هم جور دربیاد که پس فردا نشین نقل و نبات مجلس مردم .. ! ! !

#مادربزرگ_کلی_حرف_داشت_!
دیدگاه ها (۵)

رفتم خاستگاری:دختره گفت ماشین دارین؟؟گفتم آره دوتایکی مال خو...

این نی نی که لباس ببعی پوشیده دختره سایه هس و آقا داداش رضا....

ما از آن قوم عجیبیم که در اوج غنا، باز هم کاسه و کشکول گدایی...

ما از آن قوم عجیبیم که در اوج غنا، باز هم کاسه و کشکول گدایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط