هی رفتیم و آمدیم و چیزهای مشترک ساختیم
هی رفتیم و آمدیم و چیزهای مشترک ساختیم ،
تهش شد
"مشترک مورد نظر در دسترسِ شما نمیباشد..."
حالا هی فکر کنیم و اشک بریزیم
و پوتینی که با مال تو ست کردیم
را بکشیم به پا و قدم زنان برویم
توی کافهء روزهای دلگیر و با خودمان حرف بزنیم ،
سفارش نسکافه بدهیم با شکر
و لبخند بزنیم به دیگران
و یادمان بیاید بازنده کسی بود که لبخندش جمع میشد
و باید میز را حساب میکرد ،
بعد خنده مان جمع شود
و ببازیم به خودمان و خاطرات تو...
هی رفتیم و آمدیم و
نشد یک "ماندن" بسازیم ،
یا اگر قرار به رفتن بود هم یک
"رفتن مشترک..."
نشد که نشد که نشد ،
و باز ما ماندیم و جای خالی و
ولیعصرِ طولانی و خاطرات طولانی تر
و آه های سردترِ طولانی تر...
تهش شد
"مشترک مورد نظر در دسترسِ شما نمیباشد..."
حالا هی فکر کنیم و اشک بریزیم
و پوتینی که با مال تو ست کردیم
را بکشیم به پا و قدم زنان برویم
توی کافهء روزهای دلگیر و با خودمان حرف بزنیم ،
سفارش نسکافه بدهیم با شکر
و لبخند بزنیم به دیگران
و یادمان بیاید بازنده کسی بود که لبخندش جمع میشد
و باید میز را حساب میکرد ،
بعد خنده مان جمع شود
و ببازیم به خودمان و خاطرات تو...
هی رفتیم و آمدیم و
نشد یک "ماندن" بسازیم ،
یا اگر قرار به رفتن بود هم یک
"رفتن مشترک..."
نشد که نشد که نشد ،
و باز ما ماندیم و جای خالی و
ولیعصرِ طولانی و خاطرات طولانی تر
و آه های سردترِ طولانی تر...
- ۸۵۸
- ۲۳ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط