داستان های اخلاقی
#داستان_های_اخلاقی
✍ ️ به امید کرم
🔸 جوانی از کویی می گذشت.
صیدی را بر شاخه درختی دید.
تیری انداخت تا آن را شکار کند، ولی تیر به قلب فرزند صاحب باغ نشست و او را کشت.
عده ای را در اطراف باغ دستگیر کردند.
🔹 جوان تیرانداز وارد معرکه شد و گفت چه خبر است؟
گفتند این جوان به تیر تیراندازی کشته شده.
گفت تیر را نزد من آورید تا نظر دهم.
تیر را آوردند.
گفت اگر نظرم را بگویم، اینان که دستگیر کرده اید را رها می کنید؟
گفتند آری.
🔸 گفت برای شکار صیدی، تیر از دست من رها شد ولی به قلب این جوان آمد.
قاتل منم، هر چه می خواهید انجام دهید.
پدر داغ دیده گفت جوان، خطایت را دانستم، اعتراف و اقرارت برای چیست؟
گفت به امید کرم تو که چون اقرار کنم، از من گذشت می کنی.
گفت از تو گذشتم.
💢 اکنون ای اکرم الاکرمین، ما به امید این که با کرم بی نهایتت از ما گذشت می کنی، خاکسارانه به تمام #گناهان و خطاهایمان اعتراف می کنیم و به معاصی و خلاف کاری هایمان اقرار می نماییم.
✅ کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
✍ ️ به امید کرم
🔸 جوانی از کویی می گذشت.
صیدی را بر شاخه درختی دید.
تیری انداخت تا آن را شکار کند، ولی تیر به قلب فرزند صاحب باغ نشست و او را کشت.
عده ای را در اطراف باغ دستگیر کردند.
🔹 جوان تیرانداز وارد معرکه شد و گفت چه خبر است؟
گفتند این جوان به تیر تیراندازی کشته شده.
گفت تیر را نزد من آورید تا نظر دهم.
تیر را آوردند.
گفت اگر نظرم را بگویم، اینان که دستگیر کرده اید را رها می کنید؟
گفتند آری.
🔸 گفت برای شکار صیدی، تیر از دست من رها شد ولی به قلب این جوان آمد.
قاتل منم، هر چه می خواهید انجام دهید.
پدر داغ دیده گفت جوان، خطایت را دانستم، اعتراف و اقرارت برای چیست؟
گفت به امید کرم تو که چون اقرار کنم، از من گذشت می کنی.
گفت از تو گذشتم.
💢 اکنون ای اکرم الاکرمین، ما به امید این که با کرم بی نهایتت از ما گذشت می کنی، خاکسارانه به تمام #گناهان و خطاهایمان اعتراف می کنیم و به معاصی و خلاف کاری هایمان اقرار می نماییم.
✅ کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
۹۷۳
۲۴ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.