هیولای دریا . پارت ۱۹

ساعت ۳ نصفه شب بود و بیشتر افراد بیدار بودن ! دازای روی عرشه ایستاده بود و دریای آرام رو نگاه می‌کرد که همون موقع چشم های شکلاتیش با شنیدن صدای آشنا‌ خیره به پسر مو نارنجی شد !
+تو هم بیداری !
_آره! دریا آرومه‌!
+اوهوم‌! ولی همین جوری نمیمونه‌ ! این آرامش‌ قبل از طوفانه‌ و تا فردا همه‌ی اید منطقه رو طوفان بزرگ فرا می گیره‌!!!
_آره ولی تا اون موقع‌ ما اینجا نیستیم‌!!!
الکس : این جارو ببین‌!!!! شما هاهم‌ بیداریددد!!!! من که اصلا خوابم‌نبرد!!!
+اهه‌!!! ارامش‌ بهم زن !!! ( راست میگه شاید دازای میخواست چویا رو ببیوسه‌ )
کنجی : سلاااممم‌!!!
_کنجی توهم‌ بیداری که !!!
کنجی : 😊
لئو : خب منم‌ باید اعتراف کنم بهره‌ ای از خوابیدن نبردم !!
همه روی عرشه بودن که چویا با اعجاب‌ گفت
+ اون جارو ماهی های رنگیییی‌!!!! ببینین‌ چقدر قشنگننن‌ مثل شبرنگ می درخشن !!!
نگاه همه روی ماهی هاییی کوچک به اندازه‌ بشقاب ولی با درخششی زیبا که به رنگ هایی چون آبی ، زرد ، قرمز ، نارنجی ، سبز در دریا می درخشیدند‌ افتاد !!! 💙💛❤🧡💚
انعکاس‌ رو شنایی ماهی ها روی چشم های آبی چویا افتاد و چشم های دازای رو دزدید !!!
کنجی : وای چویا انعکاس‌ ماهی ها روی چشمات‌ مثل آکواریوم!!!!
واقعا زیبا بود !!! هم دریا و چشم های چویا !!!
____________________
ببخشید کوتاه بود ادامشو بعدا میزارم 😅😃🥰
دیدگاه ها (۳۷)

حق!

بچه ها کراشم !🙃کراشم بچه ها ! 🙃ویلیام جیمز موریارتی! 😃

این شما و این هم جدابین انیمه "کراش های ولگرد بانگو"😎

🤍chuya : my bazay...🖤bazay : my chuya..

دنیای دیگر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط