رمان انتقام خونین 🩸❣️
رمان انتقام خونین 🩸❣️
part:37
#امیر_روز
من نمی تونم به دیانا تج*وز کنم
سحر:منظورت چیه؟
امیر:من اونو دوست دارم
سحر:می فهمی چی داری میگی؟
امیر:اگر اون کار رو بکنم ازم متنفر میشه
سحر:خودت می دونی از ارسلان که بچه حاصل نمیشه (نویسنده:جررر)
امیر:منظورم اینه که الان نمی تونم این کار رو بکنم
سحر:منظورت چیه؟
امیر:من میخوام یه موقعیت خوب پیش بیاد مثلا داخل حموم
سحر:خاک تو سر هولت
امیر:دیانا هر روز میره حموم پسسس
سحر:نابغه در حموم بستس موقع حمام دیانا میخوای چجوری وارد بشی؟
امیر:در رو می شکنم نابغه
سحر:اوک
#دیانا
خیلی نگران رکسانا و ارسلان بودم اگر رکسانا آسیب میدید باید جواب مهراشاد رو می دادم اگر ارسلان آسیب میدید انگار خودم آسیب دیدم تو همین فکرا بودم که یهو دیدم ساعت ۱ شبه و من هم می خواستم برم حموم واای
رفتم لباسام برداشتم و وارد حموم شدم
#امیر_روز
سحر:امیر امیر
امیر:ای درد چه مرگته ترسوندیم
سحر:دیانا رفت حموم
امیر:جووون...رفتم جلو در دیدم لابلای در بازه و نیاز به شکستن نبود وارد حموم شدم...
دیانا:داشتم بدنم رو می شستم که یهو دیدم امیر وارد حمام شد و تن و بدنم لرزید
امیر:سلام خوشگله
دیانا:ازم دور شو نزدیک نیا
امیر:قول میدم دردت نگیره و دستگیره در رو بست و...
خب خب این پارت تموم شد امید وارم لذت برده باشید حتما حمایت کنید برا پارت های بعددد
برا پارت بعد ۱۷ تا لایک و ۳ تا کامنت
دوستون دارم می دونم منحرفم ولی برا قشنگی رمانه کیوتا 🤍🩹
part:37
#امیر_روز
من نمی تونم به دیانا تج*وز کنم
سحر:منظورت چیه؟
امیر:من اونو دوست دارم
سحر:می فهمی چی داری میگی؟
امیر:اگر اون کار رو بکنم ازم متنفر میشه
سحر:خودت می دونی از ارسلان که بچه حاصل نمیشه (نویسنده:جررر)
امیر:منظورم اینه که الان نمی تونم این کار رو بکنم
سحر:منظورت چیه؟
امیر:من میخوام یه موقعیت خوب پیش بیاد مثلا داخل حموم
سحر:خاک تو سر هولت
امیر:دیانا هر روز میره حموم پسسس
سحر:نابغه در حموم بستس موقع حمام دیانا میخوای چجوری وارد بشی؟
امیر:در رو می شکنم نابغه
سحر:اوک
#دیانا
خیلی نگران رکسانا و ارسلان بودم اگر رکسانا آسیب میدید باید جواب مهراشاد رو می دادم اگر ارسلان آسیب میدید انگار خودم آسیب دیدم تو همین فکرا بودم که یهو دیدم ساعت ۱ شبه و من هم می خواستم برم حموم واای
رفتم لباسام برداشتم و وارد حموم شدم
#امیر_روز
سحر:امیر امیر
امیر:ای درد چه مرگته ترسوندیم
سحر:دیانا رفت حموم
امیر:جووون...رفتم جلو در دیدم لابلای در بازه و نیاز به شکستن نبود وارد حموم شدم...
دیانا:داشتم بدنم رو می شستم که یهو دیدم امیر وارد حمام شد و تن و بدنم لرزید
امیر:سلام خوشگله
دیانا:ازم دور شو نزدیک نیا
امیر:قول میدم دردت نگیره و دستگیره در رو بست و...
خب خب این پارت تموم شد امید وارم لذت برده باشید حتما حمایت کنید برا پارت های بعددد
برا پارت بعد ۱۷ تا لایک و ۳ تا کامنت
دوستون دارم می دونم منحرفم ولی برا قشنگی رمانه کیوتا 🤍🩹
۱۱.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.