به مناسبت زلزله دشتستان

به مناسبت زلزله دشتستان....
باز اینجا لرزید دشت مستان غرید مادری بود که آن سوی اتاق سفره ی شام پدر را می چید کودکی شش ساله آنطرفتر ... دفتر مشق و کتابش برداشت مادرش او را دید و صدا زد دختر دخترک هم برخاست دخترم این آب را بر سر سفره بزار و پدر نان بدست از سر کار رسید ناگهان چرخ و زمان و همه چیز زیر پایش چرخید مثل اینکه دل او می لرزید آه جانکاه پدر از نهادش برخاست هر کجا را که نگاهی انداخت جز خرابی و سیاهی شب دیگر او هیچ ندید هر قدر داد کشید نه ... صدایی نشنید زوزه ی باد در آن دم پیچید ورقی را آورد و پدر .... آه.... پدر سوی آن برگه سراسیمه دوید آه ... ای کاش که او ، خواب این گونه بدید روی کاغذ با خطی ساده و پرعشق و امید مشق دختر را دید (( بابا نان دارد)) اشک گرم بابا روی نان ها ، چکید بغض بابا ترکید
دیدگاه ها (۳)

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟...

سلام اي دشتستون اي دشت گرما هميشه داغ تو سخته ورما ...

عکسهای وقوع زلزله برازجان گذاشتم تو پروفایلم ضمنا زیر یکی از...

چی بگم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط