از دلتنگیَت کجا فَرار کنم؟
از دلتنگیَت کجا فَرار کنم؟
معمارِ هیجان؛
کجا بروم که صدایِ آمدنت را بشنوَم؟
کجا بایستَم که راه رفتنَت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدایِ نفسهات بیایَد؟
کجا بچرخَم که در آغوشِ تو پیدا شوم؟
کجا چشم باز کنم که در منظرَم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتَر از تماشایِ تو نیست؟
کجا بمیرَم،
که با بوسههایِ تو چشم باز کنم؟
کجایی؟
معمارِ هیجان؛
کجا بروم که صدایِ آمدنت را بشنوَم؟
کجا بایستَم که راه رفتنَت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدایِ نفسهات بیایَد؟
کجا بچرخَم که در آغوشِ تو پیدا شوم؟
کجا چشم باز کنم که در منظرَم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتَر از تماشایِ تو نیست؟
کجا بمیرَم،
که با بوسههایِ تو چشم باز کنم؟
کجایی؟
۴۶۰
۰۳ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.