گاهی فرار

گاهی فرار
تنهاترین و ساده ترین
راه است
باید مرزها را طی کنی و
عبور کنی
که فراموشت شود
که وجود خارجی برایت نداشته باشد
باید آهنگ ها را
عطرها را
لباس ها را
و
خاطره ها را
حراج کنی
و
از مرزها خارج شوی
باید خبر زندگی اش
به گوشت نرسد
که با شادی اش
طعم ملس شادی و ناراحتی را
با هم نچشی
باید نفهمی چه می کند
آمد و شدش را
نتوانی چک کنی
که با نگاهی و متنی و عکسی
دلت نلرزد
باید بی چمدان بروی
ردپایش را از زندگیت
پاکِ پاک کنی
باید از مرزها عبور کنی
و
به مرز بی تفاوتی برسی...
.
#فاطمه_حیدری
دیدگاه ها (۲)

می آیی و در " وا " می شود...می روی و در " بسته " می شود...می...

شعرها می آید و حس نوشتن لیک نیستدر قفس چهچه زند بلبل نوایش ن...

ﺁﺧﺮﯾﻦ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡﺍﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻏﻤﮕﯿﻨﻢﭼﯿﺰﯼﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻗﻔﺲِ ﺧ...

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاریشوق پرواز مجازی ، بالهای اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط