Crazy over you🖤✨
Crazy over you🖤✨
ᴾᵃʳᵗ¹²🌕✨
دیوانه تو🖤
انگار یکی داشت روم اب میریخت اصابم خورد شد چشمامو باز کردم.....
+جیغغغغ
جونگکوک:چطههههه؟؟؟؟
+تو کی هستی چرا روم اب میریزییییی؟
_ولش کن بابا دوستمه
+منو ببین.....
یه پیشبند اشپزی ابی داشت یه یقه اصکی کانوایی تنش بود تازه یه ملاقم دستش بود با اون موهای فرش و به تیرک در تکیه داده بود
+اه لعنتی چه ژذابه این اخر قلبه من میدزده!!《تو ذهنش》
_به چی فکر میکنی؟به اینکه من خیلی جذابم؟
+ها چی؟!تو...اخه تو مگه جذابی هان؟؟
_هی من خیلیم خوبم!!
جونگکوک:بدبخت راس میگه شبی گرازی.....(سپاس گذادم از جونگکوک شی:/)
_شما باهم دست به یکی کردین؟
+اولین بارمه این مگس وزنو میبینم
جونگکوک:هوی پدصگ مگس وزن باباته!
+به بابای من توهین میکنی؟!؟دلت میخواد بمیری؟!
تهیونگ ویو:
کاشتی میشد تا ابد این دعوا رو نگاه کنم و لذت ببرم ولی قطعا این شادی ابدی نیست.....
+هوی با چی فکر میکنی؟
_هوم من هیچی بیاین غذا امادست
+هوم؟!تو کی یاد گرفتی اشپزی کنی؟
_هه هنوز کجاشو دیدی من خیلی خفن تر از این حرفام!
+هوم...اوکی....
جونگکوک:ببین خیلی داره دروغ میگه!《تو گوش ا.ت》
+چرا مگه چی شده؟《اروم》
جونگکوک:خودت بیا ببین....《اروم》
داشتیم غذا میخوردیم لعنتی دست پختشم خوبه
+هی چرا نمیخوری؟
_دارم فرشتمو نگاه میکنم!
+ایششش!
جونگکوک:اگر قراره چندش بازی بکنین من برم!
_برو...همین که تو خونه رات دادم از خدات باشه!
+جونگکوک شی انر میخوای بری منم ببر با خودت
_هعی....تئم غذا؟
+هوم من..؟خوب....خوش مزست
_میدونستممممم
+باشه اروم من میدم اب بخورم نیوفت دنبالم
دفتم سمت اشپز خونه و لیوان برداشتم سرمو اوردم پایین
+جیغغغغغ
پایان
بچه ها به خواطر امتحانا فعالیتم کمه دیگه خودتون ببخشید🦭
ᴾᵃʳᵗ¹²🌕✨
دیوانه تو🖤
انگار یکی داشت روم اب میریخت اصابم خورد شد چشمامو باز کردم.....
+جیغغغغ
جونگکوک:چطههههه؟؟؟؟
+تو کی هستی چرا روم اب میریزییییی؟
_ولش کن بابا دوستمه
+منو ببین.....
یه پیشبند اشپزی ابی داشت یه یقه اصکی کانوایی تنش بود تازه یه ملاقم دستش بود با اون موهای فرش و به تیرک در تکیه داده بود
+اه لعنتی چه ژذابه این اخر قلبه من میدزده!!《تو ذهنش》
_به چی فکر میکنی؟به اینکه من خیلی جذابم؟
+ها چی؟!تو...اخه تو مگه جذابی هان؟؟
_هی من خیلیم خوبم!!
جونگکوک:بدبخت راس میگه شبی گرازی.....(سپاس گذادم از جونگکوک شی:/)
_شما باهم دست به یکی کردین؟
+اولین بارمه این مگس وزنو میبینم
جونگکوک:هوی پدصگ مگس وزن باباته!
+به بابای من توهین میکنی؟!؟دلت میخواد بمیری؟!
تهیونگ ویو:
کاشتی میشد تا ابد این دعوا رو نگاه کنم و لذت ببرم ولی قطعا این شادی ابدی نیست.....
+هوی با چی فکر میکنی؟
_هوم من هیچی بیاین غذا امادست
+هوم؟!تو کی یاد گرفتی اشپزی کنی؟
_هه هنوز کجاشو دیدی من خیلی خفن تر از این حرفام!
+هوم...اوکی....
جونگکوک:ببین خیلی داره دروغ میگه!《تو گوش ا.ت》
+چرا مگه چی شده؟《اروم》
جونگکوک:خودت بیا ببین....《اروم》
داشتیم غذا میخوردیم لعنتی دست پختشم خوبه
+هی چرا نمیخوری؟
_دارم فرشتمو نگاه میکنم!
+ایششش!
جونگکوک:اگر قراره چندش بازی بکنین من برم!
_برو...همین که تو خونه رات دادم از خدات باشه!
+جونگکوک شی انر میخوای بری منم ببر با خودت
_هعی....تئم غذا؟
+هوم من..؟خوب....خوش مزست
_میدونستممممم
+باشه اروم من میدم اب بخورم نیوفت دنبالم
دفتم سمت اشپز خونه و لیوان برداشتم سرمو اوردم پایین
+جیغغغغغ
پایان
بچه ها به خواطر امتحانا فعالیتم کمه دیگه خودتون ببخشید🦭
۱۶.۱k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.