من یک مسافرم
من یک مسافرم
یک مسافرِ بلیط در دست
یک مسافر که چمدان در دستش را رها کرده و می دود
یک مسافر که در لحظه ی آخر جا مانده است
یک مسافر که هنوز امید دارد که بتواند سوار شود
گم کرده ام خودم را
جا گذاشته ام همه ی علت های بودنم را
راه خانه را گم کرده ام
من فقط
فانوسی در کویرم
یک مسافرِ بلیط در دست
یک مسافر که چمدان در دستش را رها کرده و می دود
یک مسافر که در لحظه ی آخر جا مانده است
یک مسافر که هنوز امید دارد که بتواند سوار شود
گم کرده ام خودم را
جا گذاشته ام همه ی علت های بودنم را
راه خانه را گم کرده ام
من فقط
فانوسی در کویرم
۱.۴k
۱۹ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.