طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_ششم
#قسمت_چهلم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
...امروز نوزدهم فروردین است. ساعت هشت صبح بیدار شدم. همه خواب بودند. رفتم بیرون و نگاهی کردم همه چیز ساکت و آرام به نظر میرسید. دشمن دیگر کاملاً مستقر شده و العیس از دست رفته بود.
ساعت ۹ صبح بود که برگشتم داخل مرصد بچه ها داشتند کم کم بیدار می شدند، صبحانه را که خوردیم آماده شدیم که برویم سراغ نیروها، اما یک ساعت بعد حامد تماس گرفت و گفت آماده بشید بریم برای شناسایی منطقه عملیاتی جدید.
خدا میداند دوباره چه طرحی دارند؛ به نظر من اصرار بر عملیات در این منطقه دیگر بی فایده است. دشمن به راحتی العیس را از دست نمی دهد. یک ربع بعد حامد رسید. راه افتادیم به سمت الحاضر حامد در مسیر گفت:« امشب قراره از محور الحاضر عملیات کنیم باید بریم برای بررسی منطقه عملیات»
من و ابراهیم نگاهی به هم کردیم و چیزی نگفتیم، بعد از چند دقیقه به الحاضر رسیدیم. در شهرک الحاضر بیمارستانی قرار داشت که کادر و پزشکانش ایرانی بودند.
اول رفتیم آنجا و مقداری دارو و چند تا مسواک برای خودمان گرفتیم بلافاصله حرکت کردیم به سمت مرصد الحاضر که تحویل ارتش سوریه بود.
رفتیم روی تل الحاضر که دقیقا روبروی العیس قرار داشت و نگاهی به منطقه انداختیم و بعد رفتیم داخل ساختمان پشت تل(تپه) الحاضر که ارتش سوریه در آنجا مستقر بود کمی از وضعیت این منطقه پرس و جو کردیم و بعد برگشتیم.
در مسیر برگشت از نیروهای گردان سوم نجبإ که تحویل حیدر بودند بازدید کردیم و بعد برگشتیم به سمت روستای خلصه.
داشتیم برمیگشتیم که عمار تماس گرفت و گفت:« برنامه عوض شده و قراره امشب هم مجدد به الزربه بزنیم»
گفتم:«چطور؟»
با کد و رمز گفت:« مثل دیشب اما با این تفاوت که محور سمت راست جاده زیتان الزربه را هم باید خودمون تحویل بگیریم.»
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_ششم
#قسمت_چهلم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
...امروز نوزدهم فروردین است. ساعت هشت صبح بیدار شدم. همه خواب بودند. رفتم بیرون و نگاهی کردم همه چیز ساکت و آرام به نظر میرسید. دشمن دیگر کاملاً مستقر شده و العیس از دست رفته بود.
ساعت ۹ صبح بود که برگشتم داخل مرصد بچه ها داشتند کم کم بیدار می شدند، صبحانه را که خوردیم آماده شدیم که برویم سراغ نیروها، اما یک ساعت بعد حامد تماس گرفت و گفت آماده بشید بریم برای شناسایی منطقه عملیاتی جدید.
خدا میداند دوباره چه طرحی دارند؛ به نظر من اصرار بر عملیات در این منطقه دیگر بی فایده است. دشمن به راحتی العیس را از دست نمی دهد. یک ربع بعد حامد رسید. راه افتادیم به سمت الحاضر حامد در مسیر گفت:« امشب قراره از محور الحاضر عملیات کنیم باید بریم برای بررسی منطقه عملیات»
من و ابراهیم نگاهی به هم کردیم و چیزی نگفتیم، بعد از چند دقیقه به الحاضر رسیدیم. در شهرک الحاضر بیمارستانی قرار داشت که کادر و پزشکانش ایرانی بودند.
اول رفتیم آنجا و مقداری دارو و چند تا مسواک برای خودمان گرفتیم بلافاصله حرکت کردیم به سمت مرصد الحاضر که تحویل ارتش سوریه بود.
رفتیم روی تل الحاضر که دقیقا روبروی العیس قرار داشت و نگاهی به منطقه انداختیم و بعد رفتیم داخل ساختمان پشت تل(تپه) الحاضر که ارتش سوریه در آنجا مستقر بود کمی از وضعیت این منطقه پرس و جو کردیم و بعد برگشتیم.
در مسیر برگشت از نیروهای گردان سوم نجبإ که تحویل حیدر بودند بازدید کردیم و بعد برگشتیم به سمت روستای خلصه.
داشتیم برمیگشتیم که عمار تماس گرفت و گفت:« برنامه عوض شده و قراره امشب هم مجدد به الزربه بزنیم»
گفتم:«چطور؟»
با کد و رمز گفت:« مثل دیشب اما با این تفاوت که محور سمت راست جاده زیتان الزربه را هم باید خودمون تحویل بگیریم.»
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۱.۱k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.