در معبر من

در معبرِ من
دیگر هیچ چیز نجوا نمی‌کند
نه نسیم و نه درخت
نه آبی در گذر

شِرّه شِرّه نوحه‌هایی گیسخته می‌جنبد ، تنها
سیاه‌تر از شب
بر گردهٔ سرگردانی باد ...

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۵)

از خیال تو به هر سو که نظر می کردمپیش چشمم در و دیوار مصور م...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط