دهانم آنقدر پر است از...
دهانم آنقدر پر است از...
دوستت دارم های نگفته!
که از گوشه ی لبهایم،
میچکد روی پیراهنم که همیشه عطر تو را میدهم!
آنقد لبریزم از آغوش های نگرفته
که خودم را رها میکنم در خلوت بید های مجنون
شاید پاییز را بی اثر کنم!
من آنقدر از تو لبریزم که میترسم
طغیان کند چشمه ی احساسم...
پناه بگیر کنج دلم؛
طغیان کردنم عذابی ست از جنس شعری که غرقت میکند در بوسه و آغوش...
پناه بگیر عشق من که من...
به شعری که تو را ببوسد هم حسادت میکنم.!
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دوستت دارم های نگفته!
که از گوشه ی لبهایم،
میچکد روی پیراهنم که همیشه عطر تو را میدهم!
آنقد لبریزم از آغوش های نگرفته
که خودم را رها میکنم در خلوت بید های مجنون
شاید پاییز را بی اثر کنم!
من آنقدر از تو لبریزم که میترسم
طغیان کند چشمه ی احساسم...
پناه بگیر کنج دلم؛
طغیان کردنم عذابی ست از جنس شعری که غرقت میکند در بوسه و آغوش...
پناه بگیر عشق من که من...
به شعری که تو را ببوسد هم حسادت میکنم.!
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
۹۳۷
۰۹ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.