طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_نهم
#قسمت_هشتاد_و_پنجم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
همانطور که پیشبینی میکردیم و در جلسه قرارگاه عنوان کرده بودم، مسیر شناسایی کامل نشده بود اما با اصرار که امشب باید عملیات بشود اطاعت دستور کردیم. اطاعت پذیری در جبهه جنگ یک اصل و قانون و وظیفه عقلی و شرعی بود که به آن معتقد بوده و آن را یاد گرفته بودیم.
به ناچار بعد از مشورتی که با حیدر انجام دادم از عمار کسب تکلیف کردم اما گفت هر طور شده به سمت نقطه رهایی حرکت کن. شرایط طوری نبود که اما و اگر بیاورم اصلا فرصت این حرف ها نبود؛ بلافاصله دستگاه جی پی اس را روشن کردم و نگاهی انداختم تا شاید بتوانم مسیری را پیدا کنم. به حضرت زهرا(س) توسل نمودم ظرف چند ثانیه و در کمال ناباوری مسیر عجیبی که به نقطه رهایی مورد نظر می رسید به چشمم خورد. خیلی عجیب بود؛ حدود یک هفته به همراه ابراهیم تمام این منطقه را روی نقشه و زمین زیر و رو کرده بودیم اما مسیر مناسبی نیافته بودیم. معتقدم این مسیر سرنوشت ما را خود خانم زهرای اطهر(س) برایمان مشخص کرده بود.
با عمار تماس گرفتم و گفتم:« مسیر خاصی را پیدا کردم.» اما امکان بیان دقیق آن پشت بیسیم نبود.
عمار گفت:« خیلی خوبه بدون فوت وقت حرکت کن فقط هر چند دقیقه موقعیت خودت رو اعلام کن!». چشمی گفتم و حرکت کردم به حیدر هم گفتم به نیروها بگو دقیقا پشت سر من حرکت کنند. مسیر طوری بود که باید از کنار رودخانه می رفتیم و مقداری به سمت عقب بر می گشتیم. حیدر با تعجب پرسید: «مالک درست داری میری؟! انگار داریم برمیگردیم!»؛ گفتم:« فقط بیا.»
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
#شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_نهم
#قسمت_هشتاد_و_پنجم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
همانطور که پیشبینی میکردیم و در جلسه قرارگاه عنوان کرده بودم، مسیر شناسایی کامل نشده بود اما با اصرار که امشب باید عملیات بشود اطاعت دستور کردیم. اطاعت پذیری در جبهه جنگ یک اصل و قانون و وظیفه عقلی و شرعی بود که به آن معتقد بوده و آن را یاد گرفته بودیم.
به ناچار بعد از مشورتی که با حیدر انجام دادم از عمار کسب تکلیف کردم اما گفت هر طور شده به سمت نقطه رهایی حرکت کن. شرایط طوری نبود که اما و اگر بیاورم اصلا فرصت این حرف ها نبود؛ بلافاصله دستگاه جی پی اس را روشن کردم و نگاهی انداختم تا شاید بتوانم مسیری را پیدا کنم. به حضرت زهرا(س) توسل نمودم ظرف چند ثانیه و در کمال ناباوری مسیر عجیبی که به نقطه رهایی مورد نظر می رسید به چشمم خورد. خیلی عجیب بود؛ حدود یک هفته به همراه ابراهیم تمام این منطقه را روی نقشه و زمین زیر و رو کرده بودیم اما مسیر مناسبی نیافته بودیم. معتقدم این مسیر سرنوشت ما را خود خانم زهرای اطهر(س) برایمان مشخص کرده بود.
با عمار تماس گرفتم و گفتم:« مسیر خاصی را پیدا کردم.» اما امکان بیان دقیق آن پشت بیسیم نبود.
عمار گفت:« خیلی خوبه بدون فوت وقت حرکت کن فقط هر چند دقیقه موقعیت خودت رو اعلام کن!». چشمی گفتم و حرکت کردم به حیدر هم گفتم به نیروها بگو دقیقا پشت سر من حرکت کنند. مسیر طوری بود که باید از کنار رودخانه می رفتیم و مقداری به سمت عقب بر می گشتیم. حیدر با تعجب پرسید: «مالک درست داری میری؟! انگار داریم برمیگردیم!»؛ گفتم:« فقط بیا.»
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
#شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۱.۱k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.