بار دگر آن صبح بخندید و بتابید

بـار دگـر آن صبح بـخٖـنـدیـد و بتابید
تا خفته صدساله هم ازخواب در آمد

بـار دگـر آن قـاضی حاجات نـدا کـرد
خـیـزیـد کــه آن فـاتـح ابـواب درآمد

#مولانا
دیدگاه ها (۱)

‏یه زمانی هرکی از اینا داشت شاخ محسوب میشد...#نوستالژی

‌بیـا که میرود این شهر رو به ویرانی ؛ بیـاکه صاف شود این هـو...

در من غزلی اینکدنبال تو می گرددای آنکه تو را دیدنانگیزه ی گو...

بانو .... بوی نجابت میدهد دستانت هنگامی که روسریت را مرتب می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط