واژه های شعر غریبم بغض دارند امشب......
واژه های شعر غریبم بغض دارند امشب......
#نذر کرده ام اگر از شهر ما بگذری
تمام کوچه را #چراغانی کنم
و دست کودکی تنها را به گرمی بفشارم
اسمت که در خانه می آید چشمان #سیاهم لبخند می پوشند
#عطرت که....
در شهر می پیچد بغض قندیل بسته ی زمستان جوانه می زند.... بوی عطرت روی پیراهن سبز چهار خانه
تمام شهر را برداشته....
غنچه ی لبت را که می گشایی.....
گره های کور در بند بند دلم شکوفه می دهند...
وقتی نیستی....
تهران،دیگر تهران نیس...
تهران بی تو....
یعنی درد....
یعنی مرگ تدریجی رویا...
یعنی خاموشی مهتاب....
تو که نیستی خبری از چشمک زدن ستاره ها نیست...
راستش را بخواهی گیسوان بلندم را کوتاه کردم.
هر صبح بهانه ی نوازش دستانت را می گرفتند....
گمان نمیکنم تو یک نفری باشی....
تو...فقط در واژه یک نفری
اما در قلب من به اندازه هفت میلیارد انسان
روی کره زمین جا داری...
من خرمایی چشمانت را از میان تمام رنگ های قشنگ دنیا انتخاب کردم....
راست گفته اند....
دختر که عاشق باشد یا تنهاست یا شاعر یا مو کوتاه....
#ساناز_صفری
#نذر کرده ام اگر از شهر ما بگذری
تمام کوچه را #چراغانی کنم
و دست کودکی تنها را به گرمی بفشارم
اسمت که در خانه می آید چشمان #سیاهم لبخند می پوشند
#عطرت که....
در شهر می پیچد بغض قندیل بسته ی زمستان جوانه می زند.... بوی عطرت روی پیراهن سبز چهار خانه
تمام شهر را برداشته....
غنچه ی لبت را که می گشایی.....
گره های کور در بند بند دلم شکوفه می دهند...
وقتی نیستی....
تهران،دیگر تهران نیس...
تهران بی تو....
یعنی درد....
یعنی مرگ تدریجی رویا...
یعنی خاموشی مهتاب....
تو که نیستی خبری از چشمک زدن ستاره ها نیست...
راستش را بخواهی گیسوان بلندم را کوتاه کردم.
هر صبح بهانه ی نوازش دستانت را می گرفتند....
گمان نمیکنم تو یک نفری باشی....
تو...فقط در واژه یک نفری
اما در قلب من به اندازه هفت میلیارد انسان
روی کره زمین جا داری...
من خرمایی چشمانت را از میان تمام رنگ های قشنگ دنیا انتخاب کردم....
راست گفته اند....
دختر که عاشق باشد یا تنهاست یا شاعر یا مو کوتاه....
#ساناز_صفری
۵.۱k
۱۶ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.