{بجای لایک مطالعه کنید}
{بجای لایک مطالعه کنید}
قسمتی از #خطبه_فدکیه و مظلومیت حضرت زهرا
فلم یر بعد الیوم الذی قبض فیه رسول الله صلی الله علیه و آله اکثر باکیا و لا باکیه من ذلک الیوم ، و ارتجت المدینه و صاح الناس ، و ارتفعت الاصوات من دار بنی عبد المطلب و بعض دور المهاجرین و الانصار.
تاثیر خطبه حضرت زهرا
راوی می گوید: بعد از خطبه حضرت، زن و مرد چنان گریه کردند که تا آن روز دیده نشده بود، و مدینه به لرزه در آمد و فریاد مردم بلند شد و صداها از خانه های فرزندان عبدالمطلب و بعضی از مهاجرین و انصار بلند شد.
فلما بلغ ذلک ابابکر قال لعمر: تربت یدالک ! ما کان علیک لو ترکتنی ؟ فربما رفات الخرق و رتقت الفتق ، الم یکن ذلک بنا احق ؟ فقال الرجل : قد کان فی ذلک تضعیف سلطانک ، و توهین کفتک ، و ما اشفقت الا علیک . قال : ویلک ! فکیف بابنه محمد و قد علم الناس ما توعو الیه ، و ما نجن لها من الغدر علیه . فقال : هل هی الا غمره انجلت ، و ساعه انقضت ، و کان ما قد کان لم یکن ... قلدنی ما یکون من ذلک . قال فضرب بیده علی کتفه ، ثم قال : رب کربه فرجتها یا عمر.
آنچه بین ابوبکر و عمر اتفاق افتاد
هنگامی هنگامی که این اخبار به ابوبکر رسید، به عمر گفت : دستت خالی باد! چه می شد اگر مرا به حال خود می گذاشتی که شاید این گسیختگی را به نوعی التیام می دادم و مسئله تشنج آور پیش آمده را به طوری اصلاح می کردم . آیا این برایمان بهتر نبود. عمر گفت : در این ، تضعیف قدرت تو و سبکی مقام تو بود، و من برای تو دلسوزی کردم ! ابوبکر گفت : وای بر تو! پس کلمات دختر محمد چه می شود که مردم همگی دانستند که او چه می خواهد و ما چه حیله ای برای او پنهان کرده ایم ؟! عمر گفت : آیا بیش از یک تندی بود که از بین رفت و آیا بیش از یک لحظه ای بود که گذشت ؟ و مثل آنکه آنچه بوده اصلا واقع نشده است ، و گناه آنچه که بود بر عهده من بگذار! سپس ابوبکر با دستش بر شانه عمر زد و گفت : چه بسیار گرفتاری که تو آن را رفع نمودی !
ثم نادی الصلاه جامعه ، فاجتمع الناس و صعد المنبر، فحمد الله و اثنی علیه ، ثم قال : ایها الناس ، ما هذه الرعه ، و مع کل قاله امنیه ؟ این کانت هذه الامانی فی عهد نبیکم ؟ فمن سمع فلیقل ، و من شهد فلیتلکم ، کلا بل هم ثعاله شهیده ذنبه . لعنه الله ، و قد لعنه الله . مرب لکل فتنه یقول : کروها جذعه ابتغاء الفتنه من بعد ما هرمت ، کام طحال احب اهلها الغوی . الا لو شئت ان اقول لقلت : و لو تکلمت لبحت ، و انی ساکت ما ترکت یستعینون بالصبیه و یستنهضون النساء. و قد بلغنی - یا معشر الانصار - مقاله سفهائکم ، فوالله ان احق الناس بلزوم عهد رسول الله انتم ، لقد جاءکم فاویتم و نصرتم ، و انتم الیوم احق من لزم عهده . و مع ذلک فاغدوا علی اعطیاتکم ، فانی لست کاشفا قناعا و لا باسطا و ذراعا و لا لسانا الا علی من استحق ذلک و، والسلام .
خطاب تهدیدآمیز ابوبکر به مردم
آنگاه اعلان کرد تا مردم اجتماع کننده ، و مردم جمع شدند و ابوبکر بر فراز منبر رفته و پس از حمد و ثنا گفت : ای مردم ، این چه حالتی است که با هر حرفی آرزویی است ؟ این آرزوها در عهد پیامبرتان کجا بود. پس هر کسی که شنیده بگوید و هر که شاهد بوده صحبت کند. بلکه این قضیه همچون قضیه روباهی می ماند که شاهدش دمش بود! خدا او را لعنت کند و لعنت کرده است! ملازم هر فتنه ای است و می گوید: فتنه را به حال اولی برگردانید. طالب فتنه است بعد از آن که کهنه شده همچون ام طحال می ماند که محبوبترین اهلش نزد او گمراه است . آگاه باشید اگر خواسته باشم بگویم می گویم ، و اگر تکلم نمایم مطلب را آشکار می کنم . ولی تا زمانی که رهایم کرده باشند من سخن نمی گویم . از بچه ها کمک می گیرند و زنان را به یاری می طلبند. ای انصار، صحبت سفیها شما به من رسیده است . قسم به خدا سزاوارترین مردم به رعایت عهد رسول خدا شمایید. شما کسانی هستید که پیامبر به سوی شما آمد و او را پناه دادید و یاری نمودید، و امروز از همه سزاوارترید که عهد او را پاس دارید. و بعد از این همه ، فردا صبح برای گرفتن هدیه ها بیایید! من کسی هستم که پرده ای را نمی درم و دست و زبانی را بلند نمی کنم مگر بر کسی که سزاوار آن باشد! و السلام
قسمتی از #خطبه_فدکیه و مظلومیت حضرت زهرا
فلم یر بعد الیوم الذی قبض فیه رسول الله صلی الله علیه و آله اکثر باکیا و لا باکیه من ذلک الیوم ، و ارتجت المدینه و صاح الناس ، و ارتفعت الاصوات من دار بنی عبد المطلب و بعض دور المهاجرین و الانصار.
تاثیر خطبه حضرت زهرا
راوی می گوید: بعد از خطبه حضرت، زن و مرد چنان گریه کردند که تا آن روز دیده نشده بود، و مدینه به لرزه در آمد و فریاد مردم بلند شد و صداها از خانه های فرزندان عبدالمطلب و بعضی از مهاجرین و انصار بلند شد.
فلما بلغ ذلک ابابکر قال لعمر: تربت یدالک ! ما کان علیک لو ترکتنی ؟ فربما رفات الخرق و رتقت الفتق ، الم یکن ذلک بنا احق ؟ فقال الرجل : قد کان فی ذلک تضعیف سلطانک ، و توهین کفتک ، و ما اشفقت الا علیک . قال : ویلک ! فکیف بابنه محمد و قد علم الناس ما توعو الیه ، و ما نجن لها من الغدر علیه . فقال : هل هی الا غمره انجلت ، و ساعه انقضت ، و کان ما قد کان لم یکن ... قلدنی ما یکون من ذلک . قال فضرب بیده علی کتفه ، ثم قال : رب کربه فرجتها یا عمر.
آنچه بین ابوبکر و عمر اتفاق افتاد
هنگامی هنگامی که این اخبار به ابوبکر رسید، به عمر گفت : دستت خالی باد! چه می شد اگر مرا به حال خود می گذاشتی که شاید این گسیختگی را به نوعی التیام می دادم و مسئله تشنج آور پیش آمده را به طوری اصلاح می کردم . آیا این برایمان بهتر نبود. عمر گفت : در این ، تضعیف قدرت تو و سبکی مقام تو بود، و من برای تو دلسوزی کردم ! ابوبکر گفت : وای بر تو! پس کلمات دختر محمد چه می شود که مردم همگی دانستند که او چه می خواهد و ما چه حیله ای برای او پنهان کرده ایم ؟! عمر گفت : آیا بیش از یک تندی بود که از بین رفت و آیا بیش از یک لحظه ای بود که گذشت ؟ و مثل آنکه آنچه بوده اصلا واقع نشده است ، و گناه آنچه که بود بر عهده من بگذار! سپس ابوبکر با دستش بر شانه عمر زد و گفت : چه بسیار گرفتاری که تو آن را رفع نمودی !
ثم نادی الصلاه جامعه ، فاجتمع الناس و صعد المنبر، فحمد الله و اثنی علیه ، ثم قال : ایها الناس ، ما هذه الرعه ، و مع کل قاله امنیه ؟ این کانت هذه الامانی فی عهد نبیکم ؟ فمن سمع فلیقل ، و من شهد فلیتلکم ، کلا بل هم ثعاله شهیده ذنبه . لعنه الله ، و قد لعنه الله . مرب لکل فتنه یقول : کروها جذعه ابتغاء الفتنه من بعد ما هرمت ، کام طحال احب اهلها الغوی . الا لو شئت ان اقول لقلت : و لو تکلمت لبحت ، و انی ساکت ما ترکت یستعینون بالصبیه و یستنهضون النساء. و قد بلغنی - یا معشر الانصار - مقاله سفهائکم ، فوالله ان احق الناس بلزوم عهد رسول الله انتم ، لقد جاءکم فاویتم و نصرتم ، و انتم الیوم احق من لزم عهده . و مع ذلک فاغدوا علی اعطیاتکم ، فانی لست کاشفا قناعا و لا باسطا و ذراعا و لا لسانا الا علی من استحق ذلک و، والسلام .
خطاب تهدیدآمیز ابوبکر به مردم
آنگاه اعلان کرد تا مردم اجتماع کننده ، و مردم جمع شدند و ابوبکر بر فراز منبر رفته و پس از حمد و ثنا گفت : ای مردم ، این چه حالتی است که با هر حرفی آرزویی است ؟ این آرزوها در عهد پیامبرتان کجا بود. پس هر کسی که شنیده بگوید و هر که شاهد بوده صحبت کند. بلکه این قضیه همچون قضیه روباهی می ماند که شاهدش دمش بود! خدا او را لعنت کند و لعنت کرده است! ملازم هر فتنه ای است و می گوید: فتنه را به حال اولی برگردانید. طالب فتنه است بعد از آن که کهنه شده همچون ام طحال می ماند که محبوبترین اهلش نزد او گمراه است . آگاه باشید اگر خواسته باشم بگویم می گویم ، و اگر تکلم نمایم مطلب را آشکار می کنم . ولی تا زمانی که رهایم کرده باشند من سخن نمی گویم . از بچه ها کمک می گیرند و زنان را به یاری می طلبند. ای انصار، صحبت سفیها شما به من رسیده است . قسم به خدا سزاوارترین مردم به رعایت عهد رسول خدا شمایید. شما کسانی هستید که پیامبر به سوی شما آمد و او را پناه دادید و یاری نمودید، و امروز از همه سزاوارترید که عهد او را پاس دارید. و بعد از این همه ، فردا صبح برای گرفتن هدیه ها بیایید! من کسی هستم که پرده ای را نمی درم و دست و زبانی را بلند نمی کنم مگر بر کسی که سزاوار آن باشد! و السلام
۴.۳k
۲۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.