دستت را به من بده


دستت را به من بده
و پوست نازک ساعد و بازوت را
تا که از رود بگذریم
لیز شویم در جنگل پلک
و برانیم در چال و چمن
دموکراسی نظری است میان هزاران
و این واژه جهان را زشت کرده است
اما من تابع عشقم – و یار
که زیبا خم می‌شود برای چیدن کاکوتی
و چه نفیس می‌شود انگشتان سرخابیش
در قاب اندام باروتی

#هوشنگ_آزادی‌_ور
دیدگاه ها (۰)

من چه می دانم که اوبا چه مقیاسی مرا سنجیده است !من همان هستم...

به خدا غنچه ی شادی بودمدستِ عشق آمد و از شاخم چید ... #فروغ_...

با تو آفتابدر واپسین لحظاتِ روزِ یگانهبه ابدیت، لبخند می زند...

برویمسخنی باید گفتجام، بستر، یا تنهایی، یا خواب؟ برویم...#فر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط