رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۶۸
ارسلان، دیانا ام چیزه
دیانا، من برم خونه لباسامو عوض کنم بعد میام
ارسلان، باشه خدافظ مواظب خودت باش
دیانا، همینطور خدافظ گازشو گرفتم داشتم
همینجوری میخندیدم ای خدا قربونش برم
نگرانمه بعد ۲۰ دقیقه رسیدم خونه لباسامو
درآوردم خوب دیانا خانم یه چیزی باید بپوشی
که هم دل ارسلان و ببری هم جلوی پدرش
اوکی باشی خوب اینا رو میپوشم البته باید
ببرم اون جا عوض کنم یه روسری مشکی هم
براشتم با ساپرت( عکسشو میزارم)
یه هودی صورتی پوشیدم با شلوار جین و
مینی اسکارف با پافر سفید با کفش سفید
صورتی کیف صورتیمم برداشتم وسیله هامو
ریختم توش رفتم تو پارکینگ سوار ماشین
شدم رفتم به همون آدرس بعد ۴۰ دقیقه رسیدم
عکس هارو گذاشتم
پارت ۶۸
ارسلان، دیانا ام چیزه
دیانا، من برم خونه لباسامو عوض کنم بعد میام
ارسلان، باشه خدافظ مواظب خودت باش
دیانا، همینطور خدافظ گازشو گرفتم داشتم
همینجوری میخندیدم ای خدا قربونش برم
نگرانمه بعد ۲۰ دقیقه رسیدم خونه لباسامو
درآوردم خوب دیانا خانم یه چیزی باید بپوشی
که هم دل ارسلان و ببری هم جلوی پدرش
اوکی باشی خوب اینا رو میپوشم البته باید
ببرم اون جا عوض کنم یه روسری مشکی هم
براشتم با ساپرت( عکسشو میزارم)
یه هودی صورتی پوشیدم با شلوار جین و
مینی اسکارف با پافر سفید با کفش سفید
صورتی کیف صورتیمم برداشتم وسیله هامو
ریختم توش رفتم تو پارکینگ سوار ماشین
شدم رفتم به همون آدرس بعد ۴۰ دقیقه رسیدم
عکس هارو گذاشتم
۶.۹k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.