محمد با تکتک اونا دست داد و باهاشون روبوسی کرد تا رسید ب

محمد با تک‌تک اونا دست داد و باهاشون روبوسی کرد تا رسید به من دست راستش رو گذاشت روی سینه‌ش و سرش رو خم کرد و گفت:[ به امید دیدار.]

#پیشنهاد_مطالعه :)

#برشی_از_یک_کتاب
#خاطرات_سفیر
#خاطرات
#نامحرم
#کتاب_خوب
دیدگاه ها (۰)

👌🏻👌🏻#حرف_مردم#پول#حرف_خوب#آموزنده

همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم

ما می‌رویم تا اسلام بماند...

جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند!

black flower(p,193)

ادامه پارت 68جونگکوک صاف نشست و درحالی که با گوشه حوله موهاش...

ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 76 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ دختر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط