باز پاییز آمد
باز پاییز آمد...
فصل نبودنت!
وقتی رفت....
یک گوشه دلت همیشه خالیست...
درد تنهایی را با تمام وجود حس میکنی
یاد و خاطرت جمع نیست از نبودنش طوفانی برپا شده
که چاره اش فقط اوست!
یک گوشه نگاه از خودش هم کافیست تا یادت آرام گیرد تا طوفان خاموش شود
دل انگار سازو دهلش را از صبح خروس خون
تا زمان حکم رانی گرگها بر شب
کوک کرده و قصد ندارد آرام گیرد
خبر میرسد خبری خوش
در کنج ذهنم، زنی دستمال بر دست با آن دامن گل گلی، از این خبر ذوق میکند و میرقصد
دل سازو دهلش را تنظیم و کوک میکند، مینوازدو مینوازدو مینوازد تا تو بیایی
تا نگاهت همه چیز را آرام کند
تا طوفان پایان یابد دل استراحت کن
تا بیابان قلبم پر آب شود از محبتت
تا سیراب شوم از عشق در نگاهت
تا چشمانم حرف را در چشمانت بخواند
تا پایان یابد این تشنگی.....
#زینب_حسینی
فصل نبودنت!
وقتی رفت....
یک گوشه دلت همیشه خالیست...
درد تنهایی را با تمام وجود حس میکنی
یاد و خاطرت جمع نیست از نبودنش طوفانی برپا شده
که چاره اش فقط اوست!
یک گوشه نگاه از خودش هم کافیست تا یادت آرام گیرد تا طوفان خاموش شود
دل انگار سازو دهلش را از صبح خروس خون
تا زمان حکم رانی گرگها بر شب
کوک کرده و قصد ندارد آرام گیرد
خبر میرسد خبری خوش
در کنج ذهنم، زنی دستمال بر دست با آن دامن گل گلی، از این خبر ذوق میکند و میرقصد
دل سازو دهلش را تنظیم و کوک میکند، مینوازدو مینوازدو مینوازد تا تو بیایی
تا نگاهت همه چیز را آرام کند
تا طوفان پایان یابد دل استراحت کن
تا بیابان قلبم پر آب شود از محبتت
تا سیراب شوم از عشق در نگاهت
تا چشمانم حرف را در چشمانت بخواند
تا پایان یابد این تشنگی.....
#زینب_حسینی
- ۴.۱k
- ۲۹ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط